جستجوگر وب
🎀درستع یا نع🎀

موافقم 👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

[ پنجشنبه 26 خرداد 1401 ] [ 12:53 ] [ Amoir ] [ بازدید : 239 ] [ نظرات (0) ]
🔥اطلاعیع🔥

فصل دوم👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻❤️‍🔥🔥

🖤🖤🖤

امشب تا ساعت12قسمت اخر فصل اول

رمان حلقع وحشت میزارم😌

رمز دار خواهد بود 😁

هرکسی 2 تا ایموجی😎  کامنت کنع

رمز رو دریافت میکنع♥

🖤🖤🖤

[ دوشنبه 23 خرداد 1401 ] [ 21:52 ] [ Amoir ] [ بازدید : 150 ] [ نظرات (3) ]
خبر❤️‍🔥

به امید روز های بهتر♥♥♥

قسمت بعدی قسمت آخرع هست حمایت کنین

البته قسمت آخر از فصل اول امیدوارم مورد پسند

بودع باشع

البته بگم من خودم علاقم فصل دوم هس چون

یع تفاوت خاص دارع 

خودتون متوجهش میشین وقتی گذاشتمش

البته اگه حمایت نکنین نمیشه بزارم چون زحمت

میکشم دستم درد میگیره مینویسم میزارم 

خشک و خالی حدقل بگین خوب بود خوشمون

اومد خستگی از تنمون در بیاد یه امیدی باشع تو

دلمون و دلمون خوش باشع

به امید روز های بهتر♥♥♥

[ یکشنبه 22 خرداد 1401 ] [ 18:55 ] [ Amoir ] [ بازدید : 109 ] [ نظرات (1) ]
حلقه وحشت قسمت 17و18

🖤‌🖤🖤

ریوما: امیلی وسایل سفر آماده کن بریم

مسافرت دسته جمعی

امیلی؛ ام باشع حتمابقیه بچه هارو گفتی

ریوما؛ ارع بابا اونا خودشون میدونن بزا زنگ

بزنم به ایجی و کاتری مطمعن شم

ریوما؛ الو سلام خوبی

ایجی؛ سلام مرسی ممنون 

ریوما؛ چی شد چیکا میکنینن واسه سفر؟؟ 

ایجی؛ ما آماده کردیم بریم داریم وسایلمون

میبریم تو هواپیما

ریوما؛ ام باشع ماهم الان میایم بقیه چی

اومدن یا نع

ایجی؛ همه به جز تزوکا و خانوادش 

ریوما؛ زنگ بهش زدی

ایجی؛ ارع زدم

ریوما؛ خب چیشد

ایجی؛ گفت دارع میاد

ریوما؛ خوب باشع مام داریم میایم خدافص

ایجی؛ منتظرم خدافص

ریوما؛ وسایل گذاشتی تو ماشین

امیلی؛ اهوم

ریوما؛ بچه ها بیاین سوار شین باید بریم

ریوری ریو؛ ما اومدیم

امیلی؛ خب بریم

ـــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ریوما؛ رسیدیم پیاده شین

ریوری ریو؛ چشممم

امیلی؛ سلام به همه ماهم اومدیم

ریوما؛ سلام به همه!! تزوکا لایلا و کریس

کجان؟؟؟ 

تزوکا؛ لایلا گفتکه نمیخواد بیاد کریس هم

وابسته به اونع

امیلی؛ اون باردارع کسی پیشش هست

تزوکا؛ اره مادرش پیشش هست

ریوما؛ حیف شد بچه کمک کنین وسایل 

رو بیاریم بالا

همه؛ باشع

اویشی؛ این دیگع آخریع تموم شد 

فوجی؛ همه سوار شین بریم

ریوما؛ بچه ها!! 

مومو! چی شده؟ 

ریوما؛ اونجا رو نگاه کنین؟ 

کایدو؛ چه خبره چرا جمع شدن! 

ریوما؛ اونجارو داره اون زن رو گاز میگیرع!!! 

تزوکا؛ اونجا چه خبرع اون ادم چش شدع

ریوما؛  ؟؟؟ هااا یعنی میتونه اون باشع!! 

((( کویا؛ یه بمب بزرگ تو راهه که کل کشور به لرزع در میاد منتظرش باش ریومااا))) 

مومو؛ چی داری میگی ریوما اون چیع

ریوما؛ پس منظورش از بمب بزرگ ویروسع

خدای من!!!! 

اویشی؛ریوما درس توضیح بدع ویروس چی!

ریوما؛ اون یه ویروسه وقتی منتقل بشه به

کسی هرکدوم تون رو گاز بگیره شما هم

آلوده میشین هیچ پاد زهری هم ندارع برین

داخل زود باشین

مومو؛ چیکار باید بکنیم

ریوما؛ کاری نمیشع کردکل کشورآلوده میشه

تزوکا؛😱لایلا کریس من باید برم دنبالشون

ریوما تزوکا رو میگیره و میگه؛ زده به سرت

اگه بری بیرون توهم الوده میشی یه متر

هم نمیتونی بری 

تزوکا؛ پس میخوای بشینم دس رو دس

بزارم تا خانوادم الوده بشه 

ریوما؛ نع... گوشی توبده به من

تزوکا؛ واسه چی

ریوما؛ بده من فقط کارت نباشع

تزوکا؛ باش بگیر

ریوما؛ زنگ میزنم ببینم کجاس الان بره

داخل خونه باشع

... بوق....بوق... بوق... بوق... بوق

دستگاه مورد نظر در دسترس نمیباشد

ریوما؛ برنمیدارع

تزوکا؛ بازم بگیر

ریوما؛ باشع

بوق... بوق... بوق... الو

ریوما؛ الو لایلا خودتی

لایلا؛ اره خودمم چیزی شدع

ریوما؛ کجاییی زود بگو

لایلا؛ کریس دلش بستنی خواس دارم میرم

بگیرم براش بخوره

ریوما؛ نرو

لایلا؛ الان تو خیابنم نمیتونم جواب بدم بعد

زنگ میزنم ریوما

ریوما؛ لایلا نرو ویروس تو شهره الوده

میشی نروو

لایلا؛ چی گفتی نشنیدم... اونجا چه خبره

ریوما؛ لایلا تا جایی که میتونی سریع خودت

برسون خونه درو هم ببند

لایلا؛ چرا چیشده

ریوما؛ یه ویروس خطرناک تو شهر پخش

شده زود برو

لایلا؛ باشع الان...  خدای من این چیع

ریوما؛ چی شده لایلا خوبی

لایلا؛ اون جلوم هس

ریوما؛ تکون نخور.. فقط اروم... برگرد و بدوو

لایلا؛ ریوماا دهنش پر ازخونه

ریوما؛ لایلا نزا دست بهت بزنه زود باش

وقتی رسیدی زنگ بزن منتظرم زوددد

بوق بوق بوق بوق بوق

تزوکا؛ چیشده حالش خوبع

ریوما؛ هنوز سالمه خوبع

تزوکا؛ یعنی چی هنوز سالمه 

فوجی؛ نگران نباش 

اویشی؛ اروم باش چیزی نمیشه

کایدو؛ صب کن ببینیم چی میشع

امیلی؛ ریوما میخوای چیکا کنی

ریوما؛ میرم دنبالش

مومو؛ چی چیو میخوام برم دنبالش اگه بری

از بین این افراد الوده میشی توهم

امیلی؛ مومو راس میگه نمیتونی بری

ریوما؛ نمیتونم دس رو دس بزارم تا اونا

الوده بشن نمیشع بی خیال باشم

تزوکا؛ منم میام

ریوما؛ نه خیر تنها میرم دو نفری بریم زود

الوده میشیم 

تزوکا؛ ولی ریوما... اشکاش سرازیر میشه

ریوما؛ به من اعتماد کن خب من هرطوری

باشع لایلا و کریس و سالم میارم پیشت

قول میدم بهت تزوکا باشع

((ریوما؛ هیچوقت فک نمیکردم ببینم تزوکا داره گریع میکنه به کمک احتیاج داره منم هرطور باشع تو این شرایط کمکش میکنم)) 

تزوکا با چشمای خیس؛ باشع 😭

امیلی؛ ریوما خواهش میکنم مراقب باش

ریوما گونه امیلی رو بوس میکنه و میگع؛ 

تمام تلاشم میکنم چشم سعی میکنم

مراقب باشم 

دینگ درینگ

ریوما؛ زنگ زد الو

لایلا؛ ریوما

ریوما؛ خوبی لایلا کجای 

لایلا؛ خونم خودم رسوندم 

ریوما؛ همونجا باش جایی نرو خودم میام

دنبالت باشع

لایلا؛چجوری میخوای بیای کل خیابوناالودس

ریوما: نگران اونش نباش من میام

لایلا؛ باشع ولی مراقب باش

ریوما؛ حتما خودافص تا بیام نری جای

لایلا؛ باش خودافص

ریوما؛ من باید برم پشت سرم در رو زود

ببندید و برین با هواپیما 

اویشی؛ کجا بریم شما چی پس

ریوما؛ ما با یه راه دیگع میایم شما نگران

نباشین فقط برین کاتری راه بنداز برو ما

خودمون میایم باقطار 

همه؛ مراقب باش

ریوما؛ چشم من رفتم فعلا بای

ـــــــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ریوما؛ ماشین نیاز دارم اونهاش

حرکت میکنه داخل شهر میشع کل خیابون

ها الوده داخلوش بود همشون دورماشین 

جمع شدن خدارو شکر ماشین زد گلوله بود

نمیتونستن شیشه هاش بشکنن برن داخل

ریوما؛رفتم تو خودم یه صدای اومد وایسادم

صدای بچه بود داشت گریع میکرد سعی

کردم صدا رو دریابم بچه دوساله تو ماشین

بود مادرو پدرش تو فروشگاه الوده شده

بودن شرط میبندم رفتن وسایل براش بخرن

اما... 😓

باید بهش کمک کنم سر الوده هارو گرم

کردم با صدای بوق ماشین اخه اونا نمیدیدن

بچه رو بغل کردم از ماشین بردم بیرون

ارومش کردم دیدم یه پسر و دختر باهم

دارن فرار میکنن بچه رو بهشون دادم ولی از

سالم موندنش مطمئن نبودم  هرچند تلاشم

کردم باید میرفتم دنبال لایلا و کریس 

راه افتادم رسیدم خداروشکر الوده ها کمتر 

بود تو خیابون  اروم زنگ زدم

لایلا درو باز کرد

لیلا اروم؛ بیا تو

ریوما؛حالتو خوبه خودت خوبی کریس خوبه 

لایلا؛ خوبم  کریس هم خوبه 

ریوما؛ زود باش کریس رو بده به من بیا

بریم خودم میبرم تون 

لایلا؛ باشع بریم 

🖤🖤🖤

اگه خوشتون اومد لطفا نظر بدین و بگین 

منتظر نظرتون نسبت به این قسمت هستم

🖤🖤🖤

[ یکشنبه 22 خرداد 1401 ] [ 16:51 ] [ Amoir ] [ بازدید : 149 ] [ نظرات (3) ]
🤨آغاااا چراععععع🤨

چراع

سلامم 

من یه چیزی میپرسمم😥

اغا چرا همش تریلر میفرستن بیرون بس

منتظر شدم جونم در اومدع

جون عزیزتون تورا به کفن من تا نمردم اینو

بزارید حسرت به دل نباشم😔

کیا مث من هستننننن؟؟؟؟؟ 

[ یکشنبه 22 خرداد 1401 ] [ 16:48 ] [ Amoir ] [ بازدید : 186 ] [ نظرات (2) ]
😂😂به معنای واقعی 😂😂
مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
کدی که جک روی ریوما گذاشت😁
[ سه شنبه 10 خرداد 1401 ] [ 11:35 ] [ Amoir ] [ بازدید : 125 ] [ نظرات (4) ]
✌خبر داخ✌

💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜

✌😁✌

خب خب سلاممم👋🏻

سه قسمت دیگه مونده از فصل اول و ما موندیم 

و شمااا

این پوستر هم که می بینین حدس تون درسته

پوستر فصل 2 هستش خودتون بهتر از من خبر

دارین 😂😂😂

این سه قسمت رو طی یه هفته میزارم ولی فصل 

بعد رو باید یکم صبر کنین امتحانا تموم شه اونوقت

یه زمان مشخص میکنم که هر روز یا هردو روز یه

قسمت از رمان براتون بزارم ❤❤❤

حمایت فراموش نشه 💙

منتظر خبر های خوف باشین😄

✌😁✌

💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜

[ سه شنبه 27 اردیبهشت 1401 ] [ 3:37 ] [ Amoir ] [ بازدید : 76 ] [ نظرات (1) ]
رمان حلقه وحشت قسمت 15و 16

🖤🖤🖤

... 

مومو؛ ریوما ریوما توروخدا چشات باز کن😰

اینویی؛ تزوکا محکم فشار بده 

تزوکا؛ بیشتر از این نمیشه 

اینویی؛ بیا کنار ببینم میخوای بمیره اگه جلوی خون

ریزی رو نگیریم میمیره حتما

ایجی؛ بچه ها اورژانس اومد

اینویی؛ تزوکا آروم بلندش کن ببریمش بالا

تزوکا؛ باشه

اینویی؛ آروم آروم آروم

مومو: ریوما صدامو میشنویی؟ 

اینویی؛ خیلی خون ریزی شدیده لعنتی باید بیشتر

فشار بدم... 

ریوما؛ آیـــــــــــــــــــــــی آع😖😔

مومو؛ اینویی بس کن دیگه داری فقط بدتر میکنیش

نمیبینی خودش حالش بده آخه

اینویی ؛ من بخواتر خودش این کارو میکنم

مومو: ولی داره درد میکشه 

اینویی؛ 😢نه باید کمکش کنم

راوی؛ با هزار بدختی ریومارو به اورژانس رسوندن و

راهی بیمارستان کردن 

کایدو؛ رسیدیم رسیدیم نگه دارخانم پرستار 

&بفرمایین میتونم کمکی بهتون بکنم

کایدو؛ لطفاربیماری که چاقو خوره بود الان اوردنش

اینجا کجاست؟ 

&بیماری که چاقو خورده درسته بیماری به اسم

ایچیزن ایشون به طرف اتاق عمل بردند همراهانشون

هم اونجا هستند 

کایدو؛ بیان بریم خیلی ممنونم خانم پرستار

&خواهش میکنم

کایدو؛ بچه ها... چی شد

مومو؛معلوم نیس... بردنش اتاق عمل معلوم نیس

کی بیرون میادد ꒦ິ⌓꒦

کایدو؛ امیدوارم... فقط خوب بشه

تزوکا؛از بس امیلی قویه ایناهم شروع کردن جو دادن

بسه دیگه خیلی زود حالش... 

راوی؛ یه صدای بلند از پشت سرش اومد به پشت

خودش نگاه کرد

تزوکا؛ 😳😱امیلی خدای من امیلی حالت خوبه

امیلی چشمات باز کن یکی کمک کنه خانم پرستار

&چه اتفاقی افتاده 

تزوکا؛ نگران همسرشون بوده حالش بد شده 

&بزارینش رو تخت دیگه نگران نباشین

 تزوکا؛ کجا می برینش 

&همین اتاق کناری تابهش سرم  وصل کنم فشارش

برگرده به حالت اول

تزوکا؛ باشه ممنون... خب هنش تقطیر شماهاست

مومو کایدو: مگه ما چیکارکردیم

تزوکا: امیلی خودش بی از حد ضعیفع بد شما جلوش

میگن الفاتحه همسرت خجالت بکشین از سنت تون

از قد و قوارتون خجالت بکشین من مثلا جلو شماها

بگم همسراتون مردن

کایدو و مومو؛ تزوکاااا

تزوکا؛ گفتم مثلا

کایدوو مومو؛ ما متوجه شدیم معذرت میخوایم

ایجی؛ باشه بسه وقت دعوا نیس تموم کنین

...

.... 

..... 

3ساعت بعد... 

فوجی؛ زیادی طول کشیده نگرانم تزوکا

تزوکا؛ کاری از دستمون برنمیاد

ایجی؛ بچه بچ.. ه ها دکتر اومدد

اویشی: آقای دکتر حالش چطوره؟؟؟ 

 دکتر؛حالشون خوبه خدارو شکر خطر تا حدی رفع

شده راستی کی پهلوی ایشون بسته بود 

ازوکا؛ درست خب

دکتر؛ پسر کارت عالی بود اگه پهلوش محکم

نمی بستی معلوم نبود زنده میموند یا نه

همه؛ واقعا

دکتر؛ بله محکم بستن پهلوش جلوی خون ریزی رو

گرفت و باعث شد خون تو رگ هاش بمونه تا زنده

بمونه کارت خوب بود 

درینگ درینگ

تزوکا؛ تلفن منه... الو

مارنی؛ الو سلام تزوکا چی شد

تزوکا؛ خداروشکر به خیر گذشت

مارنی: وای چه خبر خوبی خیالم راحت شد

تزوکا؛ بچه ها کجان انگار دورت خلوته صدایی نیس

مارنی؛ خوابیدن

تزوکا؛ جدی خوب از پسشون بر اومدی عااا

مارنی؛ من کار زیادی نکردم همش... کار ریوری بود

تزوکا؛ ریوری؟ 

مارنی؛ آره من فقط شام درست کردم خوردن بعد

ریوری همه اونا برد اتاق خودشون و برای همشون

رخت خواب پهن کرد اونایی که عادت نداشتن رو

زمین بخوابن رو گذاشت رو تخت خودش و ریو

و بعد برای همشون داستان خوندو همشون خوابیدن

تزوکا؛ نمیدونستم خوندن بلده با اینکع فقط

دوسالشه اما خیلی خوب با ادبو با کمالاته  آدم شک

میکنه دختر دوساله اس خودش الان خوابیده 

مارنی؛ من نمیدونستم بلده بخونه یعنی کاملا وافقم

باهات نه نخوابیده 

تزوکا؛ یعنی بیداره الان؟؟ 

مارنی؛ آره بیداره رفته تو بالکن نشسته و بیرونو نگاه

میکنه و نمیدونم دیگه

تزوکا؛ نکنه یهو بیوفته یا تو این هوا سرما بخوره برو

بیارش داخل

مارنی؛ اولا ریوما حصار خاص گذاشته نیوفتن دوما

لباس پوشید که رغت نشست اونجا

تزوکا؛ خب خوبه مراقبش باش میشه گوشی بهش

بدی لطفا

مارنی ؛ البته چرا که نه ریوری عزیز دلم

ریوری؛ بله خاله جون

مارنی؛ بیا عمو تزوکا میخواد بات حرف بزنه

ریوری؛ باشع... الو

تزوکا؛ الو عمو جون خوبی

ریوری؛ ممنون شما خوبین

تزوکا؛ منم خوبم ممنون شنیدم کارا زیاد کردی

ریوری؛ نه من کاری نکردم همه رو خاله جون انجام

داد من بلد نیستم غذا درست کنم

تزوکا؛ عمو قربونت بشم قول میدم وقتی بزرگ بشی

آشپزی هم یاد میگیری از اون خوب هاا

ریوری؛ ممنون عمو جون تلاشمو میکنم

تزوکا؛ عموجون چرا نخوابیدی دیر وقته برو بخواب

ریوری؛ عموجون

تزوکا؛ جان عمو بگو

ریوری؛ به این زودی قول تون یادتون رفت من منتظر

باباهیم هستم

تزوکا؛..... 

بابا قول داد هر طور شده امشب انگلیسی بهم یاد

بده بخونم بنویسم ببخشید بابام تو قول دادن بهتر از

شماست اگه قول بده همیشه سر قولش میمونه و

میاد منم منتظرش میمونم تا بیاد

تزوکا؛ببخشید عمو جون که قولم زیر پا گذاشتم

متاسفم 

راوی؛ اشک های تزوکا از صورتش جاری میشه 

تزوکا قول داده بود اما با این وضعیت حال ریوما

نمیتونست دخترشو به دیدنش بیاره و گیج شده بود 

با حرفای ریوری خیلی دلش شکست اما خوب که

فکر  با خودش گفت بی معنی هم نگفته.... 

ریوری؛ عمو جون مهم نیست نتونستین رو قول تون 

بمونیین مهم اینه من از شما ناراحت نیستم شما 

عموی مهربونی هستین من شمارو دوس دارم😊

تزوکا؛ عزیز دلم عمو قربونت بشه انقد تو شیرینی

بامزه کوچولو 

ریوری؛ من دیگه برم میخوام یکم تمرین نوشتن کنم

تزوکا؛ باشه عمو برو فعلا

ریوری؛ خدافص

.... 

تزوکا؛ بله چی شده 

فوجی؛ ریوما به هوش اومده 

تزوکا؛ راست میگی

فوجی؛ دروغم چیه آخه

تزوکا؛ بریم داخل 

ریوما؛ م ن با. ید ب برم 

امیلی؛ ریوما حالت خوب نیس کجا میخوای بری

تزوکا؛ ریوما آروم باش لطفا

ریوما؛ می خ وام ف فق ط ب برمم خو خونه

مومو؛ ریوما تروخدا بس کن حالت خوب نیست

خواهش میکنم بشین لطفا

ریوما؛ ن نمی ت تونم بای ید ب برم م من قو قول

دادم 

ایجی؛ به کی قول دادی حالت اندازه قولت مهم نیس

ریوما؛ ب به ر ریو  ری ا اگه مهم ب بود نمی خ خوا

س تم بر م

امیلی؛ بیا بربم خودم کمکت میکنم

همه؛ امیلییی

راوی ریوما از تخت اومد پایین امیلی بهش کمک کرد

و از بیمارستان خارج شدن بقیه هم همراشون بودن

تزوکا؛ عقب بشین خودم رانندگی میکنم 

امیلی: باشه

تزوکا؛ حرکت کردیم سمت خونه وقتی رسیدیم

ریوری تو بالکن نشسته بود و خیابون چشم دوخته

بود 


ریوری؛ ها با با بابا اومد 

 راوی؛ ریوما از ماشین پیاده شد و متوجع صدای

ریوری شد خیلی آروم به سمت در خونه قدم برداشت

ریوری آروم درو باز کرد و... 

ریوری: 🥺بابایی🫂

راوی؛ ریوما رو دو زانو خم میشه و ریوری بی صبرانه

میپره تو بغلش ریوما هم دستی به موهاش میکشه و

سرشو بوس میکنه

ریوما؛ بابا یی ب ببخشید دیر اوم دم

ریوری؛ بابا مهم نیس دیر اومدی مهم اینه بالاخره

اومدی میدونستم میای چون میدونم همیشه رو

قولت هستی بابایی دوستت دارم از پیشم نرو هیچ

وقت باشه

ریوما؛ باب بایی همه تلا ش ش می کنه ب بریم

داخل  ت تا مریض نش دی

ریوری؛ چشم اطاعت میشه

🖤🖤🖤

 منم مث ریوما منم تو شرایط سخت تسلیم نمیشم 

امیدوارم خوشتون بیاد... 

🖤🖤🖤

[ چهارشنبه 14 اردیبهشت 1401 ] [ 9:11 ] [ Amoir ] [ بازدید : 67 ] [ نظرات (0) ]
رمان حلقه وحشت قسمت 13و 14

🖤🖤🖤

ریوما

ر+وای دارم از خستگی میمیرم دلم میخواد بخوابم

اِ _عزیزم پاشو.. میگم پاشو دیگه

+نمیتونم خستم نمی پاشم

_پام میشی یا بیام قشنگ بپاشونمت به در و دیوار☺️

+آغا بزا بخوابم میخوام مرخصی بگیرم اصلا میخوام

استعفا بدم

_آها که میخوای استعفا بدی عاا

+هاا نه نه نه نیا نزدیک غلط کردم بخدا الان میرم

دوشیفت کار میکنم

_دیگه دیر تصمیم گرفتی

(نقطه ضعف ریوما قلقک کردن پاهاشه🤣) 

+نکن جان من نکن🤣🤣نکن دیگه🤣نکن امیلی🤣

بسع 😭اشکم در اومد بس کن😭

_خب فک کنم کافیه☺️

+. 👿😈

_چیه چرا اینجوری نگاه میکنی چته

+بیا اینجا ببینم

(سر پا وایساده بود نیم رخ تو یه ثانیه پریدم کمرشو

گرفتم کشیدمش تو بغلم انداختمش رو تخت) 

_آی چیکار میکنی

+دارم عشقو بغل میکنم 😄

_عا باشه ولی دیرت میشه بچه ها بیدارن میان

میبینن زشته واا

(یکم سرخ شدم با این حرکاتش انگار بچه دوماهس

اینجوری من دوتا بچه ندارم سه تا بچه دارم😆) 

+میدونی دلم چی میخواد 

_چی میخواد

+دلم میخواد همیشه کنارت باشم دوس ندارم هیچ

وقت ازت دور بشم تکون نخورداز بغلم یکم بمون

بدنش چقد زیاد گرمه نکنه مشکلی پیش اومده

باشه) 

عزیزم حالت خوبه نکنه مریض شدیبه من نمیگی

_نه نه خوبم 

+میخوای ببرمت دکتر آزامیش بدی شایدمریض

باشی متوجه نشده باشی

_نه باور کن خوبم

+خیلی دوستت دارم💖

(همین جوری که حرف میزدیم سرمو بردم بین

موهاش وایی انقد خوش بو هستن آدم به کلی

 عقلش از دست میده دیونه میشه 🤤🤤

خیلی آروم برش گردوندم تو بغلم سرش رو شونم

بوددستم گذاشتم موهاشو نوازش کردم 

وای🤤چقد نلمه... یکم محکم تو بغلم فشارش دادم

بعد سرشو بلند کرد منم از فرصت استفاده کردم رو

هردوگونش بوس کرد😘😘) 

_منم دوستت دارمم☺️

(نمیدونم واقعا خیلی حس عجیبی بهم دس داد

گونه هام انقد داغ شد که گفتم الانه از هوش برم) 

+عزیزم گرسنه صبحونه چه ساختی

_بریم پایین میبینی

+پس بزن بریم😋😋😋

..... 

_بیا اینم کت بگیر

+مرسی به امید دیوار عزیزم

_به سلامت برگردی😊

+خب بریم

... 

ریوما

از خونه اومدم بیرون فاصله مرکز بااینجا خوشبختانه

زیاد نیس بیست دیقه ای میرسم

☆ببخشید آقا میشه... 

ریوما: بله آیـــــــی... 

☆بلندش کنین زود بریم

❤️‍🔥❤️‍🔥

امیلی بچه ها ناهار چی میخورین

ریوری؛ ریو به نظرت چی بگیم

ریو: چرا از من میپرسی نمیدونم

ریوری: آمممم اها کیمیچی ماهی دسرت کن مامانی

امیلی: باشه عزیز دلم

ریو: نه خورشت کاری درست کن

ریوری: نه خیرم کیمچی ماهی

امیلی دعوا نکنین خورشت کاری شب درست میکنم

ریو ریوری: باشه

امیلی: میخاین بریم پارک

ریو ریوری: آخ جون بریم پارک

امیلی: 😊

... 

ریوما: من کجام آی سرم.. آه نمیتونم نفس بکشم

این بوی چیه من کجام... 

چشام که بهتر باز کردم سرم داشت خون میومد

لعنتی سرم آیی نمیتونم جلوم درست ببینم

تق تق تق

+ای این صدای چیه صدای کفش زنانس

کویا_؛ سلام ریوما 

+... 

_چرا زبونت بند اومد میدونم از دیدنم خوشحالی

+ای ن غیر غی ر ممکنه باورم نمیشه تو کویا عی

_حدس میزدم از دیدنم خوشحال بشی

+من هیچوقت از دیدن تو خوشخال نبودم و نمیشم

(دستش توی جیبش کرد و یه عکس بیرون آورد

چیی اون عکس خانواده منه) 

_اینو میببنی اگه از دیدن من خوشحال نشدی با این

قیچی پاره میشه 

+رک و پوس کنده بگو منظورت از این کارا چیه

_واقعا یعنی معلوم نیس.. خودت بهتر میدونی برای 

چی اینجام پس به شعور خودت توهین نکن

+ببین این اولین و آخرین باره که بهت میگم اگه از 

ده متری خونه من رد شدی جنازتو هم پیدا نمیکنن

_وایییی ترسیدم بزار روشنت کنم من کارینمیکنم 

خودش بپا میوفته و 

+منظورت از این حرفا چیه میخوای چه غلتی کنی

_من یه بمب بزرگ درس کردم کل نه فقط تو

وخانوادت بلکه شعاعش کل کشورو فرا میگیره

+تو دیونه شدی میخوای چیکارکنی

_من باید برم بیا فعلا اینم چاقو خودت باز کن برو 

+وایسا صبر کن لعنت بهت

_لعنتی با منی 😂پس قبلش گوش مالیش بدین

چاقو هم میبرم خودتون بندازین جسدشو جایی

... 

امیلی: اینم ناهار برا کوچولو های شیطونم

وروجک ها بیاین شیرینی

ریوری ریو: آخ  جون 

درینگ درینگ 

ریوری: هوم مامان 

امیلی: جانم عزیزم

ریوری مامان گوشی داره زنگ میخوره

امیلی: شما شیرینی هاتونو بخورین من جواب میدم 

امیلی؛ الو منزل ایچیزن بفرمایین

نیک:(همکار ریوما) سلام ببخشید مزاحم شدم شما

همسر ریوما هستین

امیلی: این چه حرفیه مراحمین بله همسرشون

هستم 

نیک: ببخشید چرا ریوما نیومده سر کار مدیر از صبح 

منتظرشه 

امیلی؛ ببخشید متوجه منظورتون نمیشم ولی ریوما

صبح حرکت کرد به سمت اونجا ریوما اونجا نیس

نیک: یعنی چی اون باید همون موقع ها میرسید

خیلی نزدیکه مقر پایگاه 

امیلی بزاربن الان با گوشی خودم بهش زنگ میزنم

نیک: باشه

امیلی: تلفنش خاموشه 

نیک: ریوما داشت پرونده خاصی رو تکمیل میکرد 

ممکنه بلایی سرش آورده باشن باید پیداش کنیم

امیلی؛ خدای من فقط دعامیکنم سالم باشه کجا رو

باید دنبالش بگردیم

نیک: بسپارینش به من فقط شما خونسردی تون

کنترل کنین من خودم نیرو میفرستم دنبالش بگردن

امیلی؛ باشه سعی میکنم فقط خاهش میکنم اگه

خبری شد منو در جریان بذارین

نیک: حتما قول میدم

امیلی؛ ممنون 

نیک: من برم نیرو اعذام کنم فعلا خبری شد بهتون

زنگ میزنم

امیلی؛ خدافظ.. یعنی چی شده باید به بچه ها زنگ

بزنم

ریوری؛ 😭مامانی چی شده

ریو؛ 😭

امیلی: چیزی نشده دخترم تو چرا گریه میکنی ریو

ریو؛ اخه شما دارین گریه میکنین

امیلی؛فدات بشم که انقد دلتون نازکه بیاین بغلم

چیزی نشده برین تو اتاق بازی کنین باهام منم الان

زنگ میزنم میام باشه

ریو؛ چشم

ریوری؛ چشم

تزوکا: الوو

امیلی؛ برین حالا تو اتاق..  تزوکا 😭تورو خدا کمکم 

کنین😭😭😭

تزوکا؛ چی شده گریه نکن فقط بگو چی شده

امیلی: ریو😭ما  صبح😭رف😭ت که😭بره سر😭

کار 

تزوکا: نمیدونم چی میگی الان کجایی میام همونجا

امیلی؛ خونه😭😭

تزوکا؛ گریه نکن الان منو بقیه میایم

بوق بوق

لایلا؛ چی شده با کی بودی میگفتی گریه نکنه

تزوکا؛ امیلی بود فک کنم اتفاقی برا ریوما افتاده

لایلا ؛ چی اتفاقی افتاده

تزوکا؛ منم نمیدونم من زنگ به بچه هامیزنم بیان 

تورهم آماده شوبریم خونه ریوما

لایلا؛ باشه بچه ها آماده شین بریم خونه عمو ریوما

کریس کیتی؛ چشم مامان آخ جون بریم پیش ریو و

ریوری

امیلی؛ یعنی حالش خوبه اگه اتفاقی بیوفته ... 

نه زبونت گاز بگیر هیچ اتفاقی براش نمیوفته

زینگگگگ زینگگگگگگ 

امیلی؛ کیه

تزوکا؛ امیلی ما هستیم 

امیلی: س سلام 😭بفرمایین داخل

لایلا؛ سلام عزیزم چرا گریه میکنی

امیلی؛ 😭

مومو؛ ریوما چه اتفاقی براش افتاده کجاس

امیلی؛ من.. صبح بیدارش کردم و بعد از خوردن

صبحونه رفت که بره سر کار

الان عصر شده یکی از رفیق هاش که ماموریت بود

و الان از ماموریت برگشت به من زنگ زد گفت ریوما 

نیومده سر کار 

فوجی؛ خب ممکنه رفته باشه جایی دیگه

امیلی؛  نه گوشیش هم خاموشه و... 

اویشی: و چی ها

امیلی: ماشینش کنار جاده پارک شده و خودش نبود

😭😭😭

ایجی؛ یعنی چه اتفاقی افتاده

امیلی؛ نمیدونم 😭😭😭

یویین؛ بابا بابا

اینویی؛ جانم پسرم 

یویین: بابا ریو و ریوری تو اتاقشون دارن گریه میکنن

کایدو؛ چرا دارن گریه میکنن 

کریس؛ نمیدونیم چرا

امیلی؛ یعنی الان کجاس😭😭😭😭

تزوکا؛ امیلی آروم باش لطفا من میرم پیش بچه ها

لایلا سعی آرومش کنی

لایلا؛ باشه

تق تق تق

ریوری؛ کیه

تزوکا؛ عموجون اجازه دارم بیام تو 

ریوری؛ بیاین داخل عمو جان این چه حرفیه خونه

خودتونه

تزوکا؛ سلام عموجون

ریوری: سلام عمو

تزوکا؛ ریو چرا داری گریه میکنی

ریو؛ آخه خواهر جون مامان دارن گریه میکنن

تزوکا عزیز دلم گریه نکن مامان و خواهرت دیگه

گریه نمیکنن

ریو؛ واقعا

تزوکا: آره ریوری عمو جان چرا گریه میکنی قربونت 

بشم 

ریوری؛ عمو... 😢

تزوکا؛ جان عمو بگو

ریوری؛ عمو بابام گم شده معلوم نیس کجاست

تزوکا؛ عمو که اینو گفته

ریوری؛ عمو خودم از پشت گوشی شنیدم😭

تزوکا؛ عمو جون حتما اشتباه شنیدی بابات الان سر

کاره

ریوری!: عمو من خودم میدونم نمیخواد الکی بگی

تزوکا؛ باشه عمو الکی نمیگم بیا یه قولی بدیم

ریوری؛ چه قولی 

تزوکا؛ شب بابات میارم پیشت توهم قول بدی گریع

نکنی باشه

ریوری؛ قول میدین 

تزوکا؛ اوهوم

ریوری؛ باشه منم قول میدم

تزوکا؛ آفرین عمو جون حالا بیا بغل عمو بریم پایین

پیش بچه ها ریو تو هم بیا بغلم عمو بریم پایین

ریو و ریوری: چشم

تزوکا؛ بچه ها اینم ریو و ریوری برین باهم بازی کنین

؛ آخ جون بریمم

لایلا؛ امیلی هم آروم شده 

زینگگ زینگگ

تزوکا؛ امیلی جواب بده شاید خبری از ریوما باشه

امیلی؛ باشه..  عه

فوجی؛ چرا جواب نمیدی

امیلی نیک؛ نیس یه شماره ناشناسه

کاتری؛ بده به من تو جواب نده

مارنی؛ اینکه شماره ناشناسع خوب نیس

کارای؛ منظورت چیه مارنی

سوجین؛ من میدونم

همه؛ بگو خب

سوجین؛ ممکنه کسی باشه که ریوما رو دزدیده

گوشیو بدید به من 

سوجین الو

کویا؛ سلام خانمی گوشیو بده به صاحبش

سوجین؛ چی؟ 

 کویا؛ گوشیو بده به کسی که رو صندلی نشسته

منظورم امیلیه

سوجین؛ تو از کجا میدونی کسی که رو صندلی

نشسته کیه؟؟ 

کویا؛ وقتمو داری هدر میدی گوشیو میدی یا قطع کنم

ها ولی بعد جسد شو میبینین

راوی؛ گوشی روی بلند گو بود همه تعجب کردن اون

فرد کیه که میبینه مارو جسد کیو میبینن

تزوکا؛ گوشی رو به امیلی بده

سوحین بیا بگیر آروم باش فقط

امیلی: اَ  الو

کویا؛ سلام امیلیه عزیز

امیلی؛ س سلام 

کویا؛ نگران ریومایی نگران نباش جسدشو میزارم بیا 

ببینش

همه؛ 😳

امیلی؛ ت تو چی داری میگی

راوی؛ اشک های امیلی سرازیر سدن و هر چه قدر از

زمان مکالمه میگذشت شدت شون بیشتر میشد

کویا؛ گوش کن جسدشو کنار پل رنگین کمان 

میتونی پیدا کنی من باید برم قراره یه آتیش بازی

بزرگ به پا کنم تو و خانوادت هم در اون آتیش بازی

جای دارین پس تا زمانش با بای🖐🏻🖐🏻🖐🏻🖐🏻

بوق... بوق... 

راوی؛ گوشی از دست امیلی افتاد همه سرجاشون

خشکشون زده بود 

مومو؛ میخواین وایسین اینجا تا چی بشه باید بریم

دنبالش 

راوی؛ همه سوار ماشیناشون شدن به راه افتادیم 

دریغ از اینکه بدونیم قراره با چه چیزی رو به رو بشیم

...... 

...... 

....... 

 تزوکا؛ رسیدیم هر کدومتون یه طرف بگردین زود

باشین

مومو؛ پس کجاس

فوجی؛  بیشتر بگردین اگه اون گفته همیجاس لابد

دیگه بگردین

🌙🌙🌙🌙🌙

ریوما.. 

الان کجام نمیدونم چه قدر در دارم چای چاقو خیلی

میسوزه سرم درد میکنه ولی....

این آسمون پر ستاره باعث شد همرو فراموش کنم

چقدر زیباست تا الان هیچوقت دقت نکرده بودم

این موموعه داره دنبال من میگرده صدابقیه هم میاد

کاش میتونستم صداشون کنم بگم کجام... 

دریغ از درد هام صدام در نمیاد

اینویی؛ بچه ها یه چیزی میبینم اونجا خودشه پیداش

کردم 

مومو؛ ریوما خدای من چه بلایی سرش آومده

ریوما صدامو میشنویی

فوجی؛ پهلوش خون ریزی داره سرشهم همینطور

لایلا؛ بزار ببینم ضربانش هست زندس زندس

تزوکا؛ زود باش باید جلو خون ریزی رو بگیریم

سوجین شالت رو بده

سوجین؛ بگیر 

اینویی: من زنگ زدم به اورژانس بلندش کنی

ببریمش رو پل... 

🖤🖤🖤

شرمندم اگه دیر شد مشکل ها هست 

🖤🖤🖤

[ سه شنبه 13 اردیبهشت 1401 ] [ 7:01 ] [ Amoir ] [ بازدید : 67 ] [ نظرات (1) ]
😎کی جذاب تره😎کدوم خوب شناختین🧐

حدس بزنید کدوم ریوماعه🤔

کدوم کایدوعه🤔

کدوم ایجی عه🤔

کدوم اینویی عه🤔

کدوم فوجی عه🤔

ببینم کی بهتر متوجع میشه😉

کی باهوش تره 😄جایزه میگیره😊

زود زود❤❤❤

[ چهارشنبه 07 اردیبهشت 1401 ] [ 18:16 ] [ Amoir ] [ بازدید : 105 ] [ نظرات (2) ]
💙توییت💙

ریوما؛ تو دستشویی عمومی بودیم یکی باشخصیت

گفت به نظرم باید تعدا توالت های عمومی رو بیشتر

کنن😌

،یکی بلند گوزید💨

؛بغل دستیش گفت تصویب شد. . . .!

ریوما؛کلا ملت شادی هستیم😂😂

💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙

مومو رو به ریوما؛میدونستی بعضیا عددی نبودن ما

به توان رسوندیمشون😏

ریوما در جواب مومو؛تو خودت رادیکالی بدبخت😒

مومو؛😐////

💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙

یکم بخندیم دلمون گرفت😊😁😄

اگه خندیداین🤣شکلک کامنت کنید😉❤❤❤

[ چهارشنبه 07 اردیبهشت 1401 ] [ 11:48 ] [ Amoir ] [ بازدید : 74 ] [ نظرات (3) ]
قسمت 1 رمان زخم ضربدری

♥️♥️♥️

مومو-وای چه جشن عالی نه

ریوما-همینطوره

اوشیو- وایسا اذیت نکن وای

ریوما-مواضب باشین

اوشیو -معذرت میخوام ببخشیدمن میرم بای

مومو-وایسا اوشیو کجا غیبت زدچی گفتی ریوما بهش

ریوما-من؟

مومو-بیا بریم خونه

،،،

وقت تمرین های شمشیر زنی هستش 

راوی-بعد تمرین های سخت شمشیرزنی همه در حال

استراحت بودن کهیه دفعه یه انفجار بزرگ در چند

صد متری اون ها یه خونه رو منفجر کرد

ریوما-اون دیگه چی بود

مومو-زود باش بریم بدو ریوما

ریوما-اقای رئیس پلیس چه اتفاقی افتاده؟

رئیس پلیس-ماهم درست نمیدونم اما به احتنال زیاد

شلیک از روی اون کوه زده شده

مومو-این غیر ممکنه میدونید چقد فاصله داره

یکی از سرباز ها-قربان قربان😱

رئیس پلیس-چش شده؟

"-قربان یه نفر به خونه اقای کان حمله کرده و

همینطور یه نفر به ستاد تمرین کاراته حمله کرده

ریوما-ما باید بریم کمکشون

مومو-من میرم سمت محل کاراته تو برو به خانواده

کان کمک کن

ریوما- باشه

جیک-هه وقت کشتاره

اقای کان- هی منو بکش با اونا کاری نداشته باش

جیک -نگران نباش هتون باهم میکشم

 راوی-همسر و دختراقای کارن با جیغ و داد فرار

میکردن اما راه فراری نبود

ریوما-صب کن ببینم 

جبک - زخم ضربدری روی لپ چپ پس خودتی

ریوما- بهتره این جا بری

جیک -نابودت میکنم حریفم نمیشی

راوی جیک با تیغ های زهر آلود به ست ریوما پرتاب 

میکرد اما به دلیل سامورایی بودن ریوما سریع جا

خالی میدادتا اینکع هم تیغه های بوم رنگش شکست

و اینکه تیغ های ریز پرتش هم تموم شدریوما اونو با

فشار به دیواره میکوبه و بعد...

جیک - هه هه هه حتما داری فک میکنی این کیه

چند نفرن رئیسشون کیه هه عذاب بکش باید درد

بکشی

ریوما -متوجه نمیشم منظورش چیه

جیک -وقت برابری انسانه

راوی - ویک بمب از جیبش در میاره و 

💥💥💥💥💥

اقای کارن -ریوما حالتون خوبه

ریوما-من خوبم باید برم خدافظ

،،،

مومو-هی کجایین حالتون خوبه وای خدا چه اتفاقی 

براتون افتاده لعنت به این شانس دیر رسیدم اه

بای برگردم

راوی - اون شب همه بیدار مندن اما خبری از ریوما

نشد

صبح روز بعد،

 راوی -ریوما در حال رفتن به خانه کع

هنیشی-چیشده ریوما به نظر ناراحتی

ریوما-تووو چی غیر ممکنه هنیشی

هنیشی -درسته من ژاپن ترک کرردم مث چی تمرین

کردم تا ازت انتقام بگیرم من تورو نمیکشم اونقد

عذابت میدم که هزاران بار آرزوی مرگ کنی نمیخوام

فقط غذاب بکشی میخواد درد بکشی خیلی زیاد

ووو در روز برابری اتسان می بینمت خداحافظ ریوما

مومو- کجاس دیگه چراهنوز نیومده

اوشیو-اوناهاش اومد

مومو-ریوما تو حتما میدنی چی شده بگو

ریوما-ببخشید من میرم استراحت کنم

اوشیو-هیچوقت تو چهرش انقد غم ندیده بودم

راوی-ا‌وشیو و برادر کوچیکش و بقیه اعضای تیم در

حال تمرین بودن که ریوما از اتاق اومد بیرون

اوشیو زود اومد بیرون تا بهاش حرف بزنه

اوشیو-ریوما

ریوما-بله 

اوشیو-وقتی تو و مومو رفتین به بقیه کمک کنید کنتا

هم دوسداشت بیاد و بهتون کمک کنه

وقتی فهمید مث شما نمیتونه تصمیم گرفته تلاش

کنه و خودش خطر رو یجور دیگه حس کرده

ریوما-من یه خواهشی دارم میشه همه رو جمع کنی

اوشیو-برای چی

ریوما-میخوام یه چیزی بهتون بگم

اوشیو -باشه همین الان

راوی -همه که جمع شدن ریوما شروع کرد

ریوما حقیقتش همه این حمله ها بخواتر من اتفاق 

میوفته چون...

♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

[ یکشنبه 14 فروردین 1401 ] [ 4:34 ] [ Amoir ] [ بازدید : 215 ] [ نظرات (1) ]
♥️رمان زخم ضربدری♥️کوتاه♥️

♥️♥️♥️♥️معرفیشخصیت ها؟؟؟♥️♥️♥️♥️

♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

ریوما-شخصیت-شمشیر زن سامورایی خشک و سرد

توموعه-شخصیت-آرام مهربان و کینه ای و دلسوز

اوشیو-شخصیت-مهربان فرد با گذشت شمشیر زن

هنیشی-شخصیت- بردار توموعه کینه ای و بد اخلاق

رادن- شخصیت-شجاع نترس محافظ 

مومو و اعضای سیگاکو

سه فرد نابودگر

جک - جیک و نیک

جک حمله با نیروی بازو

جیک حمله با تیغه های بومرنگ شکل

نیک حمله با تیغ و شمشیر

♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

[ یکشنبه 14 فروردین 1401 ] [ 4:20 ] [ Amoir ] [ بازدید : 184 ] [ نظرات (0) ]
🤗هدیه عیدی🤗

سلام ببخشید مدتی نبودم👋

حالا اومدم با یه بمب بزرگ 😁

هدیه عیدی میخوام بدم ببخشید دیر دارم میدم😪

مسافرت بودم🤗

حالا شروع میکنیم

کدومو میخوایین ؟؟؟

1 رمان کوتاه 3قسمتی رمان زخم ضربدری♥️

2 عکس خاص به انتخاب شما نمایش داده میشه♥️

3 دوقسمت هم زمان از رمان حلقه وحشت♥️

4 توییت از رمان حلقه وحشت♥️

5 عکس از ریوما♥️

6نقاشی♥️

7 چالش علاقه اعضای سیگاکو♥️

8 عکس خنده داره ♥️

9 نشان احساسات از ریوما♥️

♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

😁😁زود زود منتظرم وقتتون زود تموم میشه😁😁

هرکدوم بیشتر مورد توجه قرار بگیره بیشتر میزارم 

♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️

موضوعات: درخواستی ها🎁 ,
[ پنجشنبه 11 فروردین 1401 ] [ 11:10 ] [ Amoir ] [ بازدید : 52 ] [ نظرات (2) ]
😈اشنا بشین با شیطان حلقه وحشت😈

فیک

سلامممم 

ایشون خانم کویا هستن

شیطان حلقه وحشتو صاحب حلقه خونینه

زامبی😈

[ شنبه 14 اسفند 1400 ] [ 18:48 ] [ Amoir ] [ بازدید : 116 ] [ نظرات (2) ]
رمان حلقه وحشت قسمت12

💔💔💔💔حلقه وحشت 💔قسمت 12💔💔💔💔

💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔

ریوری؛مامانی باباهی کی میاد

امیلی؛عزیزم بابایی شب میاد فدات بشم 

ریو؛مامانی من گشنمه من گشنمه

ریوری؛کار بخوره به اون شکمت مگه الان غذا

نخوردیم 

ریو؛من بازم گشنمه به تو چه

ریوری؛چی گفتی ها😠

ریو؛ها چی من چیزی نگفتم😳

ریوری؛وایسا الان نشونت میدم وایسا ببینم😡

ریو؛مامانی مامانی ریوری میخواد منو بزنه😫

امیلی؛بس کنین بچه ها بسه وایسین ببینم

دعوا نکنین عه بس کنین دیگه😠

ریوری؛مامان تقصیر ریوعه

ریو؛نه خیر تقصیر خودشه

امیلی؛بسه دیگه تقصیر هرکدوم هست بسه دیگه

الان عمو ها میان بچه هام هم همراشون میان

نباید دعوا کنین زشته  دعوا نکنین خب😠

ریوری؛چشم

ریو ؛چشم

زینگ زینگ

امیلی؛فک کنم اومدن من میرم درو باز میکنم

دعوا نکنین دیگه

ریو و ریوری ؛چشمم

امیلی؛سلام سلام خوش اومدین صفا آوردین بیاین

داخل سلام کوچولو ها بیاین ریو و ریوری منتظرتون 

بودن برین تو اتاق بازی کنین باهم😊

بچه ها؛چشم

مومو؛ببینم ریوما هنوز نیومده🤨

ایجی؛فک کنم گفت کارش تا ساعت 10 طول میکشه

امیلی؛مگه شما بهش زنگ زدین🤔

ایجی؛من زنگ زدم☝

امیلی؛اها خب بشینین سر پا نمونین

همه؛باشه

کاتری؛من حوصلم سر رفته 😩

ایجی ؛خب بیاین یه بازی کنیم😁

اویشی؛ چه بازی کنیم 🧐

گریس؛اره بازی کنیم😄

مومو؛عه ولی هنوز ریوما نیومده😕

امیلی؛ ریوما تا یه ساعت دیگه میاد مومو باید صبر

داشته باشی ☺

مومو؛نه بازی بدون ریوما مزه نداره نه بازی بی بازی

نمیخوام بازی کنم😞

ایجی؛عه مومو بازی خراب نکن😐

کایدو؛خب بازی نکن به درک😒

مومو؛تو چی گفتی یه بار دیگه بگو حرفتو😠

کایدو؛من گفتم حرفمو😏

تزوکا ؛بس کنید مگه شما هنوز بچه این بچه هاتون

دارن نگاتون میکنن😐😡

مومو ؛😅نه نه ما دعوا نمیکنیم باهم بازی

میکنیم مگه نه کایدو

کایدو؛هاااا آره آره داریم بازی میکنیم😅

زینگ زینگ

امیلی؛ فک کنم ریوما اومد دعوا رو بس کنید دیگه😄

ریوما؛سلام 

ریوری؛بابایی 😍

ریوما؛به به سلام به شاهزاده ناز نازی کوچولوم

ریوری؛اومدی بالاخره

ریوما؛آره نفسم بیا این هدیه براتوعه

ریو؛پس من چی بابا

ریوما؛نگران نباش تورو یادم نرفته ولی یادم نمیره 

که گفتی مامانتو بیشتر دوس داری 😒

امیلی:خب چیه ریوری هم تو رو بیشتر از من دوس

داره مگه عیبع😎

ریو؛😅ولی بابا😅

ریوما؛بیان وروجک ها اینا برا شماس

بچه ها؛آخ جون شکلات 

یویین؛عمو ریوما شما سیبزیجات نیاوردین

ریوما؛جان! عمو آخه سبزیجات واسه چیته🤨

یویین؛عمو میخوام برا بازی عموها نوشیدنی

سبزیجات درست کنم😎😈

عمو هاتو اون لحظه؛🤯🤯🤯🤯

ریوما؛یویین عمو میخوای کار پدرتو ادامه بد😐🤨

یویین؛عمو پدر من به بازنده ها نوشیدنی میداد

من میخوام به برنده ها نوشیدنی هدیه بدم😈😈😈

ریوما؛ تبریک میگم عمو تو هنوز دو سالته از بابات

پیشی گرفتی یه جایزه پیش من داری😉

عموها تو این لحظه؛ریوماااا😠😠😡😡🤬🤬👿👿

مومو؛ریوما ولش کن بیا اینجا

ریوما؛باشه مومو جان😊

امیلی؛ریوما هم که اومد من غذا رو میکشم شماهم

بیاین😁

همه؛ باشه

امیلی؛بچه ها شما هم بیاین غذا بخورین😄

بچه ها؛چشم خاله

امیلی؛آفرین

تورو؛😋خاله دست پختتون حرف نداره

جایرو؛خاله چی تو غذاهاتون میریزین🤤

ریوری؛من میدونم مامانی چرا دست پختش

خوشمزس🤤😋

همه ؛چرا

ریو و ریوری هم زمان باهم؛چون باعشق غذا درست

میکنه مامانی😍😍😍😍😋😋😋😋😋😋😋

آراگو؛مامان غذا با عشق یعنی چی🤔

یوجین؛یعنی عشق ادویس😐

همه؛🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

ریوری؛😐😑

ریو؛😐😑

امیلی؛نه عزیز های دلم بزارین خودم میگم😊😊😊

غذا با عشق یعنی با احساس خوب یعنی وقتی این

غذا رو درست میکنی به این فکر میکنی که وقتی بقیه

بخورن لذت میبرن وتو خوشحال میشی یعنی این😊

همه؛عالیییی👏👏👏👏

ریوما؛یه خبر هایی شنیدم

نویسنده؛با سوال ریوماهمه برگشتند وبه ریوما خیره

شدند و منتظر ادامه حرف او بودند که

امیلی؛خبر عاا چه خبری 🤨

ریوما؛شنیدم هواپیما شخصی خریدین ایجی

ایجی ؛چی کی خبرشو به تو داد خواستم الان بهتون

بگم عه سورپرایزمو لو رفتم

همه ؛سورپرایز🤨

کاتری؛ما این هواپیما شخصی رو خریدیم که باهم

به سفر دوستانه و خانوادگی بریم😁

همه؛جدی😳 آفرین باریکلا

همه باهم؛😆😆😆

ریوما؛خب خب کی بریم🧐

ایجی؛ماه بعد بریم

کاتری؛ همه موافقین👍

همه؛بله👍👍👍👍👍👍👍👍👍

💔💔💔💔

کویا ؛اره بخندین بخندین که ماه بعد روزتونو سیاه

میکنم مخصوصا تو ریومااا ایچیزن هه هه هه😈

 بلایی به روزتون میارم که هزار بار آرزوی مرگ کنین

نابودتون میکنم جوری که اصلا انگار وجود نداشتین

امیلی تو باعث شدی من ریوما رو از دست بدم

روزگارتو سیاه میکنم به خاک سیاه میشونمت

حالا میبینی کاری میکنم که برا همیشه فراموشت 

نشه و من میبینم چجوری نابود میشی👿👿👿

💔💔💔💔

امیلی؛اه

ریوما؛امیلی حالت خوبه 

امیلی؛ارع خوبم نمیدونم حس کردم یه صدایی

شنیدم نگران نباش خوبم

ریوما؛خوبه که خوبی حتما صدا بچه هاس بیا بشین

امیلی؛باشه

💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔

خب  ببخشید دیر گذاشتم شرمنده مشکلی بود

💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔

[ شنبه 14 اسفند 1400 ] [ 16:04 ] [ Amoir ] [ بازدید : 62 ] [ نظرات (2) ]
❤اینم برا گل های عزیز دیگه مون❤

فیک

موضوعات: درخواستی ها🎁 ,
[ شنبه 07 اسفند 1400 ] [ 0:54 ] [ Amoir ] [ بازدید : 61 ] [ نظرات (0) ]
🥰اینم هدیه گل های عزیزم🥰

فیک

اینم جوابب خودشناسی 😍

امیدوارم خوشتون بیاد عزیزای دلم😋

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

موضوعات: درخواستی ها🎁 ,
[ جمعه 06 اسفند 1400 ] [ 20:38 ] [ Amoir ] [ بازدید : 45 ] [ نظرات (0) ]
❤😁خودشناسی😁❤

فیک

سلاممممم به همه👋

اگه شما بخواین یه گردنبند از یکی از این الماسا داشته باشین

کدومو انتخاب میکنین🤔

که فیروزه گردنبندتون باشه🤨

خودتونو بشناسین😁😁😁

موضوعات: درخواستی ها🎁 ,
[ جمعه 06 اسفند 1400 ] [ 13:48 ] [ Amoir ] [ بازدید : 48 ] [ نظرات (4) ]
حلقه وحشت قسمت 11

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

مومو؛شوخی میکنی😳

ریوما؛رو پیشونی من چیزی نوشته 🤨

لایلا؛یعنی اونم مثل منه😃

تزوکا؛تو حریف من نمیشی ایچیزن بچه من زود تر به دنیا میاد

ریوما؛آره جون خودت 😎پسرت باید بیاد پیش پسرم درس 

یاد بگیره😏

تزوکا؛من برندم😒

امیلی؛😐

لایلا؛😐

بقیه:😑😑😑

مومو؛مگه جنگه😅

فوجی؛کور خوندین بچه من زود تر به دنیا میاد🤫

مارنی؛🤭

ریوما و تزوکا؛تو خفه😠😡

امیلی؛بسه لطفا...دیگه بریم خونه🙁

ریوما؛ام ببخشید بریم🥰

میرون؛خب ماهم دیگه رفت زحمت میکنیم☺

گریس؛بهتره دیگه بریم بای تا بعد😚

امیلی؛این چه حرفیه زحمت چی من که کاری نکردم

شرمندم نتونستم درست پذیرایی کنم😞

کارای؛این چه حرفیه دختر ماشرمنده ایم که همش مزاحمت

میشیم تو انقد دلت صاف هست که هیچی به ما نمیگی راستی

تو هم دیگه الان تنها نیستی دونفری باید بیشتر مراقب باشی

مامیریم تو هم برو استراحت کن😘😘😘

امیلی؛😊ممنون چشم حتما🥰

ریوما؛ بای شب خوش👋

همه؛بای

ریوما؛عزیزم دیگه وقت خوابه بهتره بری بخوابی☺

امیلی؛ام باشه بریم بخوابیم 🙂

ریوما؛اینم پتو برا عزیز دلم💗

امیلی؛ریوما

ریوما؛جانم

امیلی؛تو واقعا خوشحالی

ریوما؛شاید باورت نشه ولی هنوز فکر میکنم خوابم😅

امیلی؛که این طور

ریوما؛امیلی تو بچه دوس نداری

امیلی؛چرا ولی آخه راستش وقتی کوچیک بودم...هیچ وقت 

فکرنمیکردم به کسی علاقه مند بشم تصمیم به ازدواج بگیرم 

یا حتی الان که مادر بشم همش برام مثل یه بازی بود😂

ریوما؛ولی الان جدیتش رو.... متوجه میشی آره😁

امیلی؛آره و میدونی یه چیز عجیب تر هم هست

ریوما؛چی بگو

امیلی؛ام خب ...وقتی ...کنار تو ام احساس امنیت و

خوشبختی میکنم و... از همه مهم تر احساس آرامش🥰

ریوما؛واقعا همچین حسی داری

امیلی؛اوهوم😌

ریوما؛خوشحالم ...خوشحالم از اینکه میتونم برا کسی که

دوسش دارم احساس آرامش ایجاد کنم❤❤❤

امیلی؛منم خوشحالم ازاینکه تونستم با بارداریم کسی که این

آرامش فوق العاده رو تو زندگیم به وجود آورد رو خوشحال

کنم واقعا ...خوشحالم❤❤❤

ریوما؛😘دوست دارم عزیزم حالا دیگه بخواب و استراحت کن

امیلی؛منم همین طور چشم شب بخیر😍

💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙

ریوما؛صبح بخیر عشق زندگیم 

امیلی؛😁😆😆😆😆

ریوما؛بفرمایید صبحونه آمادس لطفا بفرمایید بشینید رو

صندلی 😊😊😊لطفا میل کنید

امیلی؛😋

ریوما؛خب چطور بود

امیلی؛عالی مرسی 

ریوما:هنوز زوده برا تشکر😄

امیلی؛مگه هنوز چیزی مونده😳

ریوما؛😎خب اینم یه گردنبند خوشگل برا خانم این خونه😁

امیلی؛🤩😍🥰😘مرسی

ریوما؛خواهش میکنم من که کاری نکردم🙂

💙9ماه بعد💙

تزوکا؛بریم کجا بریم 

لایلا؛بیمارستان فکر کنم بچه ریوما قراره به دنیا بیاد😄

تزوکا؛باشه اومدم

مومو؛واقعا چه عالی بریم زود تر

میر‌ون؛چیزی شده 

مومو؛امیلی حالش بد شده به گمونم بچه قراره به دنیا بیاد🤩

میرون؛زود باش بریم منتظر چییی

مومو؛باشه بریم

ایجی؛بچه ها اومدین 🙂

همه ؛بله اینجاییم

کاتری؛بریم پیش ریوما

همه؛بریم

مومو؛ریوما حالت خوبه

ریوما؛خوبم فقط نگرانم😖اظطراب دارم

ایجی ؛نترس چیزیش نمیشه 

فوجی؛الان چند ساعت بردنش

ریوما؛2ساعت

فوجی؛یعنی چی باید تا الان تموم میشد🤨

کایدو؛اهای دکتر اومد👉

ریوما؛اقای دکتر 😳

دکتر ؛اصلا نگران نباشین حالشون خوبه🙂

ریوما؛حالشون خوبه مطمعن باشم😍

دکتر ؛بله حالشون خوبه مطمعن باشین😊

ریوما؛میتونم برم پیششون

دکتر ؛همسرتون تو اتاق هستن میتونین الان برین پیششون

بعد پرستار بقیه کار هارو انجام میده🙂

ریوما؛ممنونم چشم حتما ❤میتونم برم داخل

پرستار؛شما چه نسبتی با بیمار دارین

ریوما؛همسرشون هستم

پرستار ؛که این طور بفرمایید

ریوما؛امیلی.امیلی عزیزم صدامو میشنویی

امیلی؛اممم.. ریو...ما 

ریوما؛جانم جانم دارم...گوش میدم بگو

امیلی؛خوش حالم اینجایی

ریوما؛عزیزم .....تو حالت خوبه

امیلی؛خوبم ازاین بهتر نمیشم

ریوما؛خوشحالم

پرستار؛لطفا کنار باید بچه هارو ببریم پیش مادرشون

ریوما؛ام باشه 

پرستار ؛بفرماییداینم بچه هاتون

ریوما؛بله بچه هامون.....چی بچه هامون

امیلی؛چه چی مگه چند تا بچه هستن😱

ریوما؛اینا که دو قلو هستن ما فقط یه بچه داریم اهای خانم

پرستار حتما اشتباهی شده

پرستار؛مگه شما آقای ریوما ایچیزین نیستین و ایشونم امیلی

اینو هستن

ریوما؛بله درسته

پرستار؛پس درسته همسرتون دو قلو به دنیا آوردن چون از اول

هم دوقلو باردار بودن🙂

ریوما؛اااا واقعا 😳

بقیه؛🤯🤯🤯🤯چی واقعا

امیلی؛خدای من پس برا همین دو طرف شکمم احساس لگد

میکردم

ریوما؛یعنی الان اینا بچه های ما هستن

بقیه؛تبریک تبریک🥳🥳🥳🥳انشاالله 120 سالگی شون

ریوما؛🥺😭

همه و امیلی؛چی شده😱چرا گریه میکنی

ریوما؛اخه خیلی گوگولین🥺😘😘😘😘

همه و امیلی؛😳😳😳

امیلی؛😂😂😂اسمشونو چی میخوای بزاری

ریوما؛ام خب اسم دخترمون رو ریوری و اسم پسرمون رو ریو

بزاریم خوبه به نظرم نظر تو چیه🤔

امیلی؛عالی گفتی همینا خوبن😍😍😍

ریوما؛باشه ❤

امیلی؛ام ..میشه بزاریشون

ریوما؛بغلت

امیلی:ام آره

ریوما؛بیاریو کوچولوی ناز نازی وقتشه بری بغل مامانی

دخترا؛🥺

پسرا؛🥺

امیلی؛چقد..کوچیکه 

ریوما؛خب اینم دخمل نازنازی وقتشه بیای بغل بابا

امیلی؛میخوام برا همیشه ازشون مواظبت کنم

ریوما؛اره کوچیک ان ولی نازن

امیلی؛خوشحالم به اندازه کل زندگیم😭

همه؛امیلییییی

ریوما؛میدونم از خوشحالی داری گریه میکنی😍

امیلی؛آره خوشحالم

ریوما؛ولی عزیزم الان وقت گریه نیست ببین کوچولو ها دارن

گریه میکنن به گمونم گشنن نمیخوای بهشون شیر بدی☺

امیلی؛ام به..شون..ش..یر بدم 

ریوما؛اهوم

امیلی:بب..باشه

پسرا؛ما میریم بیرون

امیلی؛هاااا دد...دارن میخورن

ریوما؛البته 🥰

امیلی؛🥺🥺🥺😢😢😢😢

ریوما؛گریه نکن عزیزم میدونم خوشحالی🥰

امیلی؛🥺😢😭🫂

ریوما:😘

💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙

خب اینم از این قسمت امیدوارم خوشتون بیادووووووووو

منتظر نظراتتون در باره این قسمت هستم

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

[ دوشنبه 18 بهمن 1400 ] [ 4:20 ] [ Amoir ] [ بازدید : 55 ] [ نظرات (2) ]
🥰سورپرایز🥰

خب اینم پوستر حلقه وحشت😁

البته نمیخواستم هنوز رو کنم ولی چون داریم به جای اصلی

داستانمون میرسیم گذاشتم😊

داستانمون در مورد حلقه کثیف هستش که باعث 😈😈😈

بگم نمیگم عه باشه میگم 😆کشور به زامبی تبدیل میشه😈

😁راستی اگه نظرات زیاد نباشه نمیزارم پس حمایت کنید😁

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

[ پنجشنبه 14 بهمن 1400 ] [ 14:04 ] [ Amoir ] [ بازدید : 71 ] [ نظرات (3) ]
حلقه وحشت قسمت 10

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

تزوکا؛به نظرت زیادی نترسیده🤨

لایلا؛اوه خدای من یعنی اگه من این جوری بشم تو نگران

نمیشی واقعا که احساس نداری بالاخره همسرشه باید

اینجوری نگران باشه😪😠

تزوکا؛نه نه منظورم این نبود ☺

لایلا ؛دروغ نگو من خودم راست کار تو رو میدونم اون

خرمایی که تو خوردی هسته اش تو جیب منه😠😠😈😈

تزوکا؛ام😳🤯

لایلا؛من میرم پیش ریوما تو بچه ها اومدن راهنمایی شون کن

خب متوجه شدی🤔

تزوکا ؛اوهوم🙂

ریوما؛یعنی چش شده نکنه اتفاقی براش بیوفته خدایا خودت

کمکم کن 😢😢😢

لایلا؛ریوما نگران نباش چیزیش نمیشه اون دختر قوییه ☺

ریوما؛امیدوارم امیدوارم اون جوری باشه که تو میگی😟

لایلا؛البته که هست🙂

پرستار؛اقای ایچیزن 

ریوما؛بله 

پرستار؛شما همراه بیمار هستین 

ریوما؛بله بله

پرستار؛چه نسبتی با ایشون دارین

ریوما؛همسرشون هستم

پرستار ؛خب همسرتون بیدار شدن جواب آزمایش هم آماده

شده لطفا ببرین پیش دکتر جوابتون رو میدن😌

ریوما؛چشم الان ...همسرم کجا هستن باید ببرمشون پیش

دکتر 🧐

پرستار ؛بله ببرینشون ولی مراقب شون باشین کمی خسته و

ضعیف شدن 

ریوما؛چشم حتما حواسم هست🙂امیلی خوبی حالت چطوره 

امیلی؛خوبم خوبم نگران نباش 

ریوما؛مطمعنی خوبی من... 

امیلی؛ببخشید ترسوندمت متاسفم نمیخواستم بترسونمت

فقط یه دفعه جلو چشام سیاه شد😞

ریوما؛نمیدونی چقد ترسیدم داشتم از نگرانی میمردم معذرت

خواهی نکن تقصیر منه مواظبت نبودم😓شرمندم

امیلی؛این چه حرفیه چرا شرمنده من توی تمام زندگیم به

اندازه موقعی که پیش تو بودم لذت نبردم😟

ریوما؛خیلی دوست دارم دیگه حواسم هست نمیزارم این

جوری بشی 😊

امیلی؛من..بیشتر دوست دارم سعی میکنم مراقب باشم تا

دیگه این جوری نشم😊

ریوما؛ام میتونی بلند شی باید جواب آزمایشت رو ببریم پیش

دکتر🙂🙂🙂

امیلی؛باشه الان بلند میشم🤗

ریوما؛عاابزار کمکت کنم😄

امیلی؛ام مرسی😍

ریوما؛عاا شما اومدین کی رسیدین

ایجی؛الان رسیدیم 😌

مومو؛امیلی حالت خوبه 🤔

امیلی؛عاخوبم 😄

فوجی؛خدارو شکر😊

مارنی؛کجا میخواین برین🤨

گریس؛مگه حالت خوب نیست 🤨

کارای؛که...بریم خونه 🧐

ریوما؛الان خوبه ولی باید جواب آزمایش رو به دکتر نشون

بدیم ببینیم چرا این جوری شده مطمعن بشم حالش خوبه 😊

میرون؛کار خوبی میکنی 😌

سوجین؛خب دکتر منظره بهتره زود برین

امیلی؛ام آره بهتره بریم🤭

تق تق تق 

دکتر ؛بفرمایید 

ریوما؛سلام اقای دکتر این جواب آزمایش همسرمه 🙂

دکتر؛بله دارم میبینم😌

ریوما؛میشه بگید چرا این جوری شدن🤨

دکتر؛من خبر خوبی براتون ندارم😞از الان به بعد شما باید

خودتونو برای شب بیداری و مراقبت از بچه آماده کنید😂😂

امیلی؛چ چی بب.بچه 😳

ریوما؛ا.ا.اواقعا یعنی امیلی بارداره😳😍🤩🥰

امیلی؛من 😳

دکتر؛بله همسرتون باردارن دلیل بیهوش شدنشون هم سختی

بیش از حد کار کردنه چون ایشون الان سه ماهه که بار دارن

وبه خاطر همینه که انقد ضعیف هم شدن بهتره که خودشونو

تقویت کنند و مراقب خودشون باشن😊😊😊

ریوما؛من هنوز باورم نمیشه واقعا😃

امیلی؛منم یعنی من ... الان ...یه .مادرم

دکتر؛☺بله درزمن بهتون تبریک میگم

ریوما؛🤩🤩🤩ای جانم منم الان دیگه پدر شدم آره مرسی

عزیزم از الان به بعد دیگه دست به سیاه و سفید نمیزنی 

یه خدمت کار برات میگیرم

امیلی؛نه نه 😅😅😅نیازی به خدمت کار نیست باشه سعی

میکنم کمتر کار کنم

ریوما؛خوبه بریم پیش بچه ها 

امیلی؛باشه ...ریوما 

ریوما؛جانم چیزی شده

امیلی؛نه فقط نمیدونستم انقد بچه دوس داری😉

ریوما؛خب هر فرد که ازدواج کنه دوس داره زود پدر بشه 

منم دوس دارم اما اگه تو دوست نداشته باشه 

امیلی؛نه نه دوست دارم فقط ازاینکه نتونم درست تربیتش

کنم میترسم همین😟

ریوما؛عزیزم تو منو داری من کمکت میکنم تا منو داری غم رو

فراموش کن نمیزارم آب تو دلت تکون بخوره بهم اعتماد داشته

باش باشه عزیزم ❤❤❤

امیلی؛خیلی دوست دارم بهت اعتماد دارم مطمعنم همیشه

کمکم میکنی و ممنون که انقد هوامو داری🥺🫂

ریوما؛نگران نباش😘

امیلی؛😅🥰

بچه ها؛چیشد دکتر چی گفت🧐

ریوما؛گفت ....که ...

ایجی؛ کوفت جون به لب مون کردی👿

مومو؛بگو دیگه😠

ریوما؛خیلی خب باشه دکتر گفت امیلی الان سه ماهه که

بارداره🥳🥳🥳

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

امیدوارم خوشتون بیاد منتظر نظراتتون هستم

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

[ پنجشنبه 14 بهمن 1400 ] [ 13:22 ] [ Amoir ] [ بازدید : 52 ] [ نظرات (1) ]
¤😂توییت 😂¤😎حلقه وحشت😎¤ بمب خنده🤣

🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩

😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎

ریوما؛عزیزم به نظرت وقتی بچه هامون به دنیا بیان چه

شکلی میشن🤔

امیلی؛جذاب مثل خودت😍

ریوما؛جانم🥰

میخواد تقلید کنه به قولی(مومو)

مومو؛عزیزم به نظرت بچه هامون در آینده چه شکلی میشن

هوم🧐

میرون؛یه عوضی دزد مثل خودت😠

مومو؛😐😑من برم تو دره محو شم😵

🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩

😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎

اینویی؛یویین پسرم پسرم من میخوام یه کاری برام بکنی

من در گذشته خیلی دوستامو اذیت کردم برو وازشون 

برای من طلب بخشش کن😞

یویین؛چشم پدر

فردای اون روز

اینویی؛پسرم چرا داری منو از چاه میندازی پایین😱

یویین؛آخه عمو ها گفتن به سه شرط شمارو می بخشن

اولی؛بندازمتون تو چاه🙂

اینویی؛ولی این جوری میمیرم که😱

دوم؛تا جایی که بتونم همه اطلاعاتتون رو آتیش بزنم🙂

اینویی؛نهههه من غلط کردم نمیخوام منو ببخشن😱

و سوم؛تمام دستور های پخت نوشیدنی هاتون رو از بین ببرم

اینویی؛میخوای منو نابود کنی بچه 😠😠😠

یویین؛به من ربطی نداره خودتون خواستین دیگه کاری از

دستم برنمیاد😏😈

🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩

😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎

ریوما؛تزوکا تو این موقع شب اینجا چیکار میکنی😳

تزوکا؛اومدم پیش امیلی چون برام مثل خواهره🙂

ریوما؛چیه باز همسرت باهات قهر کرده تو خونه راحت نمیده

هوم هه هه😂😂😂

تزوکا؛چی من هر وقت بخوام میرم خونم فقط برا یه شب

اومدم پیش امیلی که مثل خواهرمه😐

امیلی؛عه ریوما گیر نده همین یه بار اومده این جا اذیتش نکن

ریوما؛باشه باشه ...چند ساعت بعد امیلی امیلی بیداری 

امیلی؛چی شده هوم

ریوما؛هیس هیس گوش کن ببین رفته تو دست شویی داره برا

لایلاآواز میخونه باهاش آشتی کنه😂😂😂

تزوکا؛ام خب هااااااااا😱

ریوما؛نترس چیکار میکردی؛

تزوکا:هیچی 

امیلی؛🤭🤭🤭🤭ریوما بیا ....حالا یه بار اومده ولش کن

 ریوما؛ باشه 

🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩

😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎

تزوکا؛من با لایلا قهرم اون باید بیا به دستو پام بیوفته تا

ببخشمش 

ریوما؛مطمعنی اون باید بیاد به دست و پای تو بیوفته🤔

تزوکا؛البته

گوشی؛درینگ درینگ

تزوکا الو لایلا ببخشید من شرمندم میبخشی باشه ممنون الان

میام خونه🥰

ریوما؛امیلی😐😂😂😂

🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩

😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎

کایدو؛عزیز دل من میخوام یکی از آرزو هاتو برآورده کنم

(توی دفترچه آرزو هاش نوشته بود دست بند طلا الان گرفتم

سور پرایزش کنم)

سوجین ؛سفر دور دنیا

کایدو؛چییی😲😲😲😳

سوجین ؛بده هدیه مو پس

کایدو؛الان چی بهش بگم😨

🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩

😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎

فوجی؛من تو رو دوس دارم چون انگشت های خوشملی داری

عزیزم😍😍😍

مارنی؛ولی من تو رو دوس ندارم چون ست گردنبندودستبند

رو برام نگرفتی😒😒😒

فوجی؛ولی😟

مارنی؛خفه سکوت مطلق نزدیک نشی که مردی 😒

فوجی؛اینا برات خریدم 🙂

مارنی؛وای مرسی عزیزم😍

فوجی؛خفه سکوت مطلق دست نمیزنی که مردی😒

🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩

😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎

ایجی؛یادم همش به ریوما میگفتم بچمون 

الان ریوما بچه هاش به دنیا اومدن اونم دو قلو من هنوز بچم

داره به شکم مامانش لگد میزنه😐😑😑😑

پدر سوخته بیا بیرون دیگه تا آبروم نرفته 😠😠😠

🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩

😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎

ریوما؛واسه امتحان ما رو با سال بالایی ها بردن تو یه کلاس

بعد یه ردیف کلاس ما یه ردیف کلاس بالای😑😑😑😑😑

بعد وسط امتحان دیدم ایجی نشسته کنارم و با صدای آروم

میگه جواب سوال 5 جواب سوال 5 چی میشه👏👏👏

همین جوری بهش زل زدم😳😳😳

آخه معلم وایساده پشت سرش🤦‍♂️ چجوری جواب رو بگم 😳

اصلا جواب درس تو رو چطوری بگم وقتی نخوندم🤯

لطفا یکی به دادم برسه من الان باید چیکار کنم😪😪😪

🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩

😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎

ریوما ؛ همه رفتیم سر امتحان نشستیم منتظر آخرین دانش

آموزان بودیم بعد یکی از دخترا با حال بی حوصلگی

خواست از پله ها بیاد بالا بعد خورد زمین ولی خودشو جمع

کرد رو کردم به بچه ها گفتم نخندن آبروی اون بیچاره نره 😶

اما تا اومدم برگردم دیدم یکی گفت😐

؛عهههههههه😂😂😂

همه افتادن به خندیدن روده بر شدن تا نیم ساعت برا اون 

اتفاق از امتحان عقب افتادیم ولی آخرش همه از اون

دختر بیچاره خجالت کشیدیم😆😞

😂حالا لطفا شما انجام ندین مخصوصا بعضی دخترا اعصاب ندارن مثل خودم😂😂😂

🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩

😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎

💕💕💕💕💕خب امیدوارم خوشتون بیاد💕💕💕💕💕

💕💕💕💕لطغا اگه درخواستی دارین بگین💕💕💕💕💕

💕💕💕💕💕تلاش میکنم براتون انجام بدم💕💕💕💕

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

[ چهارشنبه 13 بهمن 1400 ] [ 0:58 ] [ Amoir ] [ بازدید : 64 ] [ نظرات (2) ]
حلقه وحشت قسمت۹

ریوما ؛مومو داری چیکار میکنی 

مومو؛با عشقم فیلم میبینم

ایجی؛چه فیلمی میبینی ها🤨

فوجی؛اگه فیلم خوبیه بزار رو تلوزیون ماهم ببینیم😊

تزوکا؛من خوابم میاد خستم

لایلا؛تکون بخوری میکشمت همش میخواد بخوابه😠

ریوما؛عزیزم کارت تموم شد ام بیام کمکت🤔

امیلی؛نه خودم انجام میدم تو پیش بچه ها باش ام الان تموم

میشه برا بچه دسر هم میارم🙂

ایجی؛😋دسر چی درست کردین

مومو؛ من بیصبرانه منتظرم عااااا🤤

ایجی؛امیلی چی درست کردین🤨

امیلی؛ ☺بستنی و کیک

ایجی و مومو؛😳😳😳🤤🤤🤤لطفا زود تر بیارشون

امیلی؛حتما الان میارم😁

ریوما؛بزار من کیک میبرم تو بستنی هاروبیار😊

امیلی؛باشه ریوما؛ام گذاشتم رو اوپن میشه خودت ببری هنوز

کارم تموم نشده😅

ریوما؛باشه رو چشم😉ولی زود بیا خودت

امیلی؛باشه 

کاتری ؛ واییییی من دیونه بستنی شکلاتی ام هوم😋

مارنی؛من عاشق بستنی توت فرنگی ام دستت درد نکنه😍

فوجی؛من بستنی وانیلی دوست دارم ریوما تو وامیلی چی

دوست دارین🧐

ریوما؛😂😂😂منم و نفسم هیچ کدومو دوس نداریم 

ما بستنی زغال اخته دوس داریم 🥰🥰🥰

لایلا؛ تزوکا من زغال اخته میخوام 😠

تزوکا؛مگه الان نگفتی حق ندارم تکون بخورم چجوری برم

برات بیارم😐

لایلا؛🥺دیگه دوست ندارم منو مسخره میکنی باهات قهرم

دیگه امشب باید تو کوچه بخوابی حق نداری پاتو بزاری تو

خونه😠😤😤😤

تزوکا؛عزیزم خواهش میکنم قول میدم فردا برات بخرم🥺🥺

بقیه؛🤯🤯🤯تزوکا عقلشو از دست داد

ریوما؛عزیزم کارات تموم نشد بیا دیگه بسه هر کاری کردی😐

امیلی؛اومدم 

ریوما؛بیا اینجا بشین پیشم 🥰

امیلی؛باش....آی ی ی

ریوما؛امیلی چی شد حالت خوبه 

کایدو؛دعواتونو تموم کنید 😠

مومو؛چی شده 😱

کایدو؛امیلی حالش بد شده 🙁

ایجی؛از حال رفته چا جواب نمیده😰

کارای؛یا خدا چش شده😨

سوجین ؛زود باشین ماشین روشن کنین ببریمش بیمارستان😒

ریوما؛امیلی عزیزم...تو رو خدا چشاتو باز کن ...داری منو

میترسونیاا..امیلی امیلی چرا این جوری شده🥺🥺🥺

تزوکا؛ریوما بلندش کن بیارش باید ببریمش بیمارستان 😪

ریوما؛عاباشه ...آوردمش ....مومولطفا درو باز کن 😣

مومو؛باشه بگیر 👏

ایجی ؛شما برین ما باماشین دیگه میایم😒

تزوکا؛باشه

ریوما ؛نرسیدیم میترسم براش اتفاقی بیوفته😰

لایلا؛نترس حتما به خاطر خستگیه همین🙂نگران نباش

ریوما؛فکر نمیکنم اون همیشه انقدر کار میکرد هیچ وقت این

جوری نمیشداین اولین باره حالش اینجوری شده میترسم😟

تزوکا؛رسیدیم

💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕

[ سه شنبه 12 بهمن 1400 ] [ 22:51 ] [ Amoir ] [ بازدید : 46 ] [ نظرات (3) ]
حلقه وحشت قسمت8

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

ریوما؛امیلی عزیزم من هر چی گفتی برداشتم دیگه چیزی

هست بردارم

امیلی؛آم خوبه فقط یکم ذرت هم بردار 

ریوما؛باشه ببینم 2کیلو بسه

امیلی؛آره کافیه 

ریوما؛پس دیگه میزارم شون تو ماشین

امیلی؛تو بزار من الان میام 

ریوما؛باشه میگم بچه ها زنگ زدن گفتن بریم باهم بیرون

الان که رفتیم غذا درست کن ببریم باشه

امیلی؛باشه حتما

زینگ زینگ زینگ

ریوما؛عه ام حالا چجوری درش بیارم 

امیلی؛صدا چیه 

ریوما؛گوشیه دستم پره نمیتونم درش بیارم

امیلی؛بزار من درش میارم بگیر جواب بده

مومو؛الو چرا جواب نمیدی میای بالاخره یا نه

ریوما؛الو سلام دستم بنده عه باشه میدونم آره میایم

امیلی؛کی بود چی گفت 

ریوما؛مومو بود گفت آماده بشیم بریم پیش شون

امیلی؛باشه بریم اول مواد و وسایل رو بزاریم خونه بعد بریم

ریوما؛چشم چشم رو چشم 

مومو؛بالاخره اومدین

میرون ؛میخواستین چقد دیگه مارو اینجا بکارین

جینی؛بابا بی خیال مهم نیست مهم پیک نیک هه خب🥰

ایجی؛میگم ریوما شما با خودتون خوراکی آوردین🤨

مومو؛اگه آورده باشه ریوما جان برا من آورده نه برا شما😉

کاتری؛نه خیرم برا من ایجی جان فقط خوراکی آوردن 🤨

شما خودتونو قاطی نکنید😌

ریوما و امیلی؛😐😐😐

ریوما؛من فقط برا عزیز دلم امیلی شیرینی و کاکائو گرفتم😏

امیلی؛😍😍🤩🤩😋

مومو؛😳

ایجی؛😳

کاتری؛😳

و بقیه؛😆😆😆

لایلا ؛عزیزم تزوکا جان بریم چند تا عکس بگیریم 

تزوکا؛حتما چرا که نه

اینویی؛طبق محاسبات من لایلا میخواد تزوکا رو نابود کنه

که به فکرش نبوده

تزوکا؛🤯

لایلا؛😐لو رفتم

ریوماو بقیه؛🤣🤣🤣🤣

اینویی؛😎😎😎

فوجی؛من برا عشق خودم یه حلقه خریدم که بهتون تقدیم

کنم 😍

مارنی ؛🤩🤩🤩فقط عشق خودم

کارای؛مردم عشق دارن ما عشق داریم😒

اویشی؛من ام خب من براتون اینو خریدم

کارای؛ 😍😍🤭شوخی کردم😂

سوجین ؛من همین که عشقم کنارم باشه برام کافیه😊

کایدو؛من عشقم هوامو تو سختی داره مثل شما نیست

عزیزم این برا شماست🥰

سوجین؛این چیه🤨

کایدو؛سویچ ماشین لاکچری برا نفسم😍

سوجین؛مرسیییییی

همه؛😱کی ماشین خریدی

کایدو:😏چی فکر کردین

ریوما؛🤣🤣🤣🤣شما ها چی خریدین من برا نفسم

میدونین چی خریدم خب عزیزم این سویچ خونه ویلایی

برا ایشونه که راحت باشن ❤❤❤

امیلی؛ممنون برا زحمت کشیدنت من هرجوره باشی راحتم

فقط اینکه همیشه کنارم باشی همین 🤗

ریوما؛به فدا ضربان قلب خودم که از همه فوق العاده تره❤

همه؛هن🤯🤯🤯🤯

ریوما؛خب با اجازه تون مرخص شیم عزیز دلم خسته شده

باید بره و استراحت کنه تا مریض نشه😎

مومو ؛هر هر امشب مزاحمتون میشیم 😈

امیلی؛خیلی خوب میکنین میان ما منتظریم🙂

ریوما؛ولی امیلی خسته نیستی😳

امیلی؛نه مشکلی نیست ما منتظریم بای🖐

همه؛باییییی🖐

سه ساعت بعد 

مومو؛سلامی دوباره

ریوما؛😐سلام 

امیلی؛بفرمایید بشینید 

ریوما؛خوش اومدین 😐

ایجی؛مزاحما تشریف آوردن 🤣🤣🤣

کارای؛بله دیگه ما مزاحمیم

امیلی؛این چه حرفیه شما مراحمین نه مزاحم دیگه نشنوم

وگرنه ناراحت میشم😐

گریس؛😊بیام کمکت غذا رو بکشیم 

امیلی؛اگه دوس داری بیا

گریس؛البته 😍

ریوما؛لطفا بفرمایید غذا بخوریم

مومو؛😋غذا 

ایجی؛ داشتم از گرسنگی میمردم

کاتری؛اره واقعا ضعف رفتم😪

امیلی؛بفرمایید اگه کم و کسری بود ببخشید

مومو ؛(بادهن پر)عالی عالی حرف نداره

ایجی؛من عاشقشم خیلی خوشمزست

گریس؛امیلی جونم دست پختت حرف نداره

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

💕💕💕اینم برا قسمت بعد امیدوارم خوشتون بیاد💕💕

💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕

[ شنبه 09 بهمن 1400 ] [ 20:19 ] [ Amoir ] [ بازدید : 81 ] [ نظرات (4) ]
❤اینم برا عزیز دل دیگه❤

[ سه شنبه 05 بهمن 1400 ] [ 20:39 ] [ Amoir ] [ بازدید : 47 ] [ نظرات (2) ]
❤❤❤اینم برا یه عزیز دل دیگه❤❤❤

[ سه شنبه 05 بهمن 1400 ] [ 0:41 ] [ Amoir ] [ بازدید : 44 ] [ نظرات (0) ]
❤❤❤اینم برا عزیز دل دیگه❤❤❤

[ دوشنبه 04 بهمن 1400 ] [ 22:19 ] [ Amoir ] [ بازدید : 31 ] [ نظرات (0) ]
❤❤❤اینم برا عزیز دل دیگم❤❤❤

[ دوشنبه 04 بهمن 1400 ] [ 22:17 ] [ Amoir ] [ بازدید : 36 ] [ نظرات (0) ]
❤❤❤پاسخ عزیزای دلم ❤❤❤

[ دوشنبه 04 بهمن 1400 ] [ 22:14 ] [ Amoir ] [ بازدید : 47 ] [ نظرات (0) ]
🤔احساس تون چی میگه🤔

سلاممم 👋

اگه یه خونه داشته باشین😊

ترجیح میدین درب خونتون مثل کدوم باشه🤨

نظرتون چیه؟؟؟🧐

فال تون رو بگم چه جور آدمی هستین😁

میزارم پست هرکی زود تر بگه زود تر میزارم براش🥰

❤🧡💛💚💙💜🤎🖤💖❤🧡💛💚💙💜🤎🖤💖

[ دوشنبه 04 بهمن 1400 ] [ 15:16 ] [ Amoir ] [ بازدید : 43 ] [ نظرات (5) ]
❤جواب عزیز دلم Niya❤

                      🖤🖤سرگذشت ریوما🖤🖤

                    🖤🖤 رمان حلقه وحشت🖤🖤

         ❤ 🥰خوب خواهد شد نگران نباشید🥰❤

1؛خوشحالی(زندگی به مدت کم)

2؛کمک(به فرد مهم)

3؛مرگ غیر واقعی(ولی خودش باورش خواهد کرد)

4؛دوری به مدت طولانی(15سال)

5؛دیدن کسی که بهش نزدیکه ولی نخواهد شناخت (خانواده)

6؛ترس و وحشت(دیدن موجودوحشتناک بادندان های خونین)

7؛درد و عذاب وجدان (باعث آسیب رسانی به فرد نزدیک که 

شناختی ازش نداشت)

8؛کمک(فرد با اینکه ازش متنفره بهش کمک میکنهتا نجات

پیدا کنه)

9؛بازگشت(  برمیگردد به زندگی و اتفاقات خوب)

10؛نویسنده؛برای فصول بعد اتفاقات هیجانی آماده میکنه

❤🧡💛💚💙💜🤎🖤❤🧡💛💚💙💜🤎🖤❤🧡

امیدوارم خوشت بیاد عزیزم سرگذشتش رو به نمایش

گذاشتم شواهدش رو خواهید دید یا بهتره بگم خوند

❤🧡💛💚💙💜🤎🖤❤🧡💛💚💙💜🤎🖤❤🧡

در آیند ای نزدیک رمان رو خواهید خوند و مشاهده میکنید

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

[ یکشنبه 03 بهمن 1400 ] [ 11:57 ] [ Amoir ] [ بازدید : 122 ] [ نظرات (1) ]
😋بازی کنیم ولی بازی خوشمزه😋😈البته ترسناک😈

      😈سلاممممم میخوام بازی کنیم یه بازی ترسناکه😈

    😈 سوالات رو بخونید ولی مواظب جوابتون باشین 😈

1؛قراره یه اتفاق بزرگ بیوفته تو رمانمون که برکس میشه

دنیاشون به نظرتون چه اتفاقی قراره بیوفته؟؟؟

(راهنمایی به اسم رمان توجه کنید)

2؛یه مرگ غیر واقعی قراره بیوفته فردی که مرگ غیر واقعی

رو تجربه خواهد کرد چی کسیه؟؟؟

(راهنمایی فرد از افراد نقش مهمه)

3؛تو گیر و داد های مرگ غیر واقعی یه اتفاق خوب اتفاق

میوفته ولی جز یه نفر کسی از این اتفاق باخبر نمیشه

اون فرد کی میتونه باشه؟؟؟

(راهنمایی؛یه خانمه نقش خوب)

4؛داستان رمان مون چند فصل خواهد بود ادامه خواهد یافت 

یا نه؟؟؟

(راهنمایی به طرف بالا تفکر کنید)

5؛اگه بخوایین تو داستان باشین چه شخصیتی رو انتخاب

میکنید من سر گذشتش رو به اوج ناراحتی توضیح بدم؟؟؟

(راهنماییمن افراد خوش قلب رو پیشنهاد میکنم عذابش کمتره

وهمینطور ناراحتی وگریه ش)

❤🧡💛💚💙💜🤎🖤❤🧡💛💚💙💜🤎🖤❤🧡

امیدوارم خوشتون بیاد ❤🧡

بهتون گفتم که به جا های حساس نزدیک شدیم💖

پس باید بگم اگه نظرات زیاد نباشه شرمنده رمان رو نمیتونم

بگذارم باید نظرات زیاد باشه تا شور شوق ام زیاد بشه و

بنویسم😞💔💔💔💔💔💔💔

امیدوارم از سوالات ترسناکم خوشتون بیاد و منتظر جواب

هاتون هستم امیدوارم حمایتم کنید❤❤❤❤❤❤❤❤

[ شنبه 02 بهمن 1400 ] [ 21:30 ] [ Amoir ] [ بازدید : 45 ] [ نظرات (1) ]
😂توییت ؛حلقه وحشت باکمی تخلص😂

اینویی؛پسر گلم تصمیمت برای آینده چیه میخوای چه کاری 

انجام بدی؟🧐👓

یویین؛تصمیمم خب...میخوام تمام نوشیدنی های که رو من

آزمایش کردین رو به خوردتون بدم😊

اینویی؛به فنا رفتم😞

🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔

💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤

تزوکا؛میگم عزیزم به نظرت وقتی کریس بزرگ بشه چه جور

آدمی میشه🤔

لایلا؛ام خب معلومه میشه یه ادم شخصیتی ولی بی وجدان

مثل خودت😊

تزوکادراون لحظه؛من برم تو آسمونا محو شم🚶‍♂️🚶‍♂️🚶‍♂️

لایلا؛چی گفتم 🤦🏻‍♀️

🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔

💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤

ریوما؛عزیزم امیلی مسواک منو ندیدی🤨

امیلی؛آره دیدم تو اتاق ریوری

ریوما؛ها اتاق ریوری......ریوری😳

ریوری؛با.با..م.ن شو..نه .کرد....ن م..و هام...و یاد..گلف...تم

ریومی؛😞تبریک میگم دلبندم ولی خراب کاری رو بهتر یاد

گرفتی نمره اون بیشتر شد😓

ریوری؛چن..د شش...دم

ریوما؛😐

ریوری؛😎

🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔

💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤

کایدو؛ من تنها جایی که میتونم تو یه لحظه همه چیز و

فراموش کنم و آروم باشم یه جاعه دستشویی😌

جینی؛بیا بیروننننن وگر نه صقف اش رو رو سرت خراب

میکنم😠😡😡🤬🤬

کایدو؛نابود شدم😑😑😑رفت🙁

🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔

💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤

مومو؛من نمیدونم واقعا اخه چرا وقتی یه نفر از بیرون ما

رو صدا میزنه ما می شنویم ومیگیم بلهه ولی وقتی مامیگیم

بله اون نمیشنوهه چجوریه واقعا🤔

میرون؛موموووووووو😲

مومو؛بلههه😓

میرون؛مومو مگه با تو نیستم چرا جواب نمیدی😠

مومو؛😫بلهههه😢دیگه داره اشکم در میاد

🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔

💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤

ایجی؛من از دخترا پر جنب و چوش خوشم میاد 😍

کاتری؛امشب حق نداری بخوابی تا منو دو ساعت تو شهر

نگردونی بریم پیاده روی خوش بگذرنیم🤩🤩🤩

ایجی؛غلط کردم من خستم از سر تمرین اومدم بزار بخوابم

خواهش میکنم😢

کاتری؛نوش جونت ولی این پیاده روی برا من نمیشه بلند

شو تا قاطی نکردم زود😠

ایجی؛😐برم خود کشی کنم راحت میشم🥲🥲🥲

🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔

💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤

مومو؛وضعیت من

درس تموم شه راحت میشم😌

لیسانس بگیرم راحت میشم🙂

خونه بخرم راحت میشم🥲

کار پیدا کنم راحت میشم🤤

کپه مرگم رو بزارم راحت میشم نه این دفعه کاملا خلاص

میشم😓

ریوما در اون لحظه؛😐😐😐

🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔

💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤

🤩🤩🤩🤩🤩🤩بزرگ شدن بچه ها🤩🤩🤩🤩🤩🤩

کریس؛ام میگم بچه ها من جزوه ننوشتم کدومتون دارین بهم

بدین😉

یویین؛نا حقیقتش ما اصلا نمینویسیم اها برو پیش اون

دختر بگیر اون مخ کلاسه حتما داره👌

کریس؛ام ببخشید مزاحم میشم میخواستم بگم😅

ریوری؛جزوه میخوای  

کریس؛شما از کجا فهمیدید😳

ریوری؛قیافت تو کلاس نبود صندلیت هم همیشه خالی بود

فکرم نمیکردم درسخون باشی عجیبا غریبا

کریس؛ام مشکل بود حالا دارین بهم میدین

ریوری؛خیر میترسممثل خودت که معلوم نیست کجایی

جزوهام هم به فنا برعه😏🤙

🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔

💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤

تو اهنگ میگه دوس دارم الان باهات باشم یه جا😍😍😍

من موخوام بودونم اون جا کجاست منم با عشقم برم اونجا

میشه راهنمایی کنید🥰😅🤣🤣🤣

🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔

💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤

کارن؛ای که تو این روز ها همش اعصابم داغونه😠😡

مومو؛خب چرا مگه چیشده🧐

چون قیافه سه در چهار تو جلو چشامه😒برو گم شو

مومو؛😐

🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔

💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤

👌👌👌👌👌اولین دیدار ریوما و امیلی👌👌👌👌👌

ریوما؛آبنبات😍

امیلی؛اهای عوضی مگه کوری 😠

ریوما توی ذهنش؛منه عوضی مگه کورم😍

امیلی؛مگه دیونه ای اومدی جلو ماشینم😠

بازهم ریوما در ذهن؛من دیونتم دیونتم دیونه🤤

امیلی؛یه بار دیگه مزاحم بشی میدمت دست پلیس🤣🤣

🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔

💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤

خب ببخشید اگه کم بودن امیدوارم خوشتون بیاد تا وقتی

رمان کامل شد خیلی بیشتر میزارم منتظر نظرات تون هستم

اگه درخواستی دارین میتونید تو نظرات بهم بگید براتون

انجام بدم🔥🔥🔥🔥 تا درودی بعد بدرود🔥🔥🔥🔥

🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔

💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤

[ شنبه 02 بهمن 1400 ] [ 4:38 ] [ Amoir ] [ بازدید : 52 ] [ نظرات (2) ]
حلقه وحشت قسمت 7

ریوما؛امیلی عزیزم ظهر شده نمیخوای پاشی عزیزم امیلی

جانم پاشو وگرنه قلقلکت میکنم 😁

امیلی؛امم خوابم میاد لطفا بزار بخوابم 😴

ریوما؛مامانت اینا دارن میان اینجا بازم خوابت میاد😁

امیلی؛چییی مامانم اینا کی کجا چرا میان باید غذا درست کنم

من برم دستو صورتم بشورم غذا درست کنم 😱

ریوما؛عه رفت به چه سرعت بلند شد 😳امیلی

امیلی؛جانم چیزی شده

ریوما؛امم چی داری درست میکنی 

امیلی؛دارم کیمچی ماهی درست میکنم😊

ریوما؛🤤😵راستی یه چیزی بگم 

امیلی؛بگو

ریوما؛ناراحت نمیشی ...ام خب مامانت اینا نمیان فقط

میخواستم بیدارت کنم💁‍♂️

امیلی؛🤣🤣🤣میدونم 🤭🤭🤭

ریوما؛واقعا🤯

امیلی؛میخواستم ببینم چی میگی 😊

ریوما؛خب 😌کیمچی ماهی که واقعی بود مگه نه 

امیلی؛نه😎

ریوما؛😲😔

امیلی؛شوخخی کردم اینا هاش ببین براتوعه بخوری قوی تر

بشی🥰🥰🥰

ریوما؛ها چی😎میدونستم ههههه 

امیلی؛از کجا 🤨

ریوما؛بوی خوشش👃😈

امیلی؛میگم حالا که درست کردم بریم بیرون پیک نیک 🤔

ریوما؛به نظرم فکر خوبیه بزن بریم😍عه میگم امیلی جونم

میگم به بچه ها بگم فردا بریم شهربازی بعد از اون طرف بیان 

خونه ما دور هم باشیم خوش بگذرونیم☺

امیلی؛ نمیدوم هرچی تو بگی🤨😊

ریوما؛یعنی عاشقتم که رو حرفم حرفی نمیزنی😘

امیلی؛🥰من بیشتر عه منم یه چیزی بگم

ریوما؛جانم بگو🙂

امیلی؛بریم سر به سر بچه ها بزاریم 🤔

ریوما؛عی که گفتی دلم برا اینکارا تنگ شده بود زدی به هدف 

حتما😝👍

امیلی؛اخ جون دلم میخواد اول حال ایجی و همسرش رو

بگیرم نمیدونی وقتی نبودی چقدر ترسوندنم😞

ریوما: 😵چیکار کردن 😠غلط کردن ترسوندنت بزار حالشونو

میگیریم جمع کن بریم پدرشونو در میارم دیگه کدومشون

اذیتت کرد🤨

امیلی ؛نه نه اینجوری حال نمیده باید ترسوندشون😈

ریوما؛فدات بشم من عجب افکاری داری باید به جا دکتر

میشدی باهوش ترین فرد جهان😍😍😍

امیلی؛هههه عزیزم😆😅

امیلی؛ریوما 

ریوما؛جانم حاضر شدی همه منتظر ماهستن باید زود بریم

امیلی؛باشه بریم 

ریوما؛خب دیگه رسیدیم بریم پیداشون کنیم 

امیلی؛اها پیداشون کردم اوناهاشون 

ریوما؛سلام 

امیلی؛سلام

همه؛سلام

ریوما؛شما جز خوردن چیز دیگه ای بلد نیستین😐

مومو؛😠خوردن مهم ترین کار دنیاست😌

کایدو؛آره ولی مواظب باش نترکی از خوردن مهمت🤣

مومو ؛تو چه غلطی کردی ها میخوای بزنمت

کایدو؛تو میخوای منو بزنی لاغر مردنی🤨😂

مومو؛چی الان حالیت میکنم👊✊

کایدو؛میخوای دعوا راه بندازی منم نشونت میدم آدم شی😡

لایلا ؛بتمرگین سر جاتون وگنر نه خودم ادبتون میکنم 😡

مثل سگ و گربه افتادین به جون هم شما بزرگ شدین 

کی میخواین آدم بشین

مومو؛😨😰😞

کایدو؛😨😰😞

ریوما؛بسه تو هم آبروشونو نبر گناه دارن😐

تزوکا؛ریوما درست میگه کافیه دیگه🙂

لایلا؛ها پس بگو تو به جا اینکه طرف منو بگیری طرف دوستت

رو میگیری آره باشه من دیگه باهات حرف نمیزنم😌

تزوکا؛ولی من فقط گفتم گناه دارن همین 😥باشه معذرت

میخوام قول میدم دیگه اینکارو نمیکم😣

همه؛تزوکا🤯🤯🤯😳😳😳

ریوما؛🤭🤭🤭دیگه کم مونده بیوفتی به دستو پاش نه بابا

این کارم بکن🤣🤣🤣

تزوکا؛😠😈⚰قبر خودتو کندی

ریوما؛هاااا😱😬فقط شوخی بود

اینویی👓؛طبق محاسبات من تزوکا قراره ریوما رو قیمه قیمه 

کنه با🔪

ریوما؛خدا لعنتت کنه با اون محاسباتت من هنوز جونم 🥺

هنوز هزار تا آرزو دارم🥺

ایجی؛نه خیرم اصلا تزوکا زود تر این کارو بکن😈

دخترا؛😳اینا چه مرگشون شده

جینی:ببینم چی میکنی کارای کار خودته

کارای؛اوهوم شما هم گوشاتونو بگیرین

دخترا؛باشه👈👂

کارای ؛بس کنیدددددددددددددددددددددددددد😫😫😫

پسرا؛ای تمومش کن بسههههه دیگه😖😖

کارای؛حالا خوب شد سکوت اخیش😌

دخترا ؛عالی بود👌

ریوما؛اخه چه غلطی کردم با این فکری که کردم 🤦‍♂️

مومو؛حالا بی خیالش بریم سوار چرخ و فلک شیم بعد هم

بریم سوارترن هوایی بشیم

همه؛بریم🥰🥰🥰

ایجی؛من از ارتفاع میترسم بگیر منو ریوما

ریوما؛😐ایجی داری شلوارمو از پام درمیاری تمومش کن 😠

امیلی؛وای چقد منظره شهر از این بالا قشمنگه 😍🥰

کاتری؛کجاش قشنگه خیلی هم زشته خیلیی هم ترسناک

امیلی😭تورو خدا منو بگیر نیوفتم 😱

امیلی؛چی ها نکن آی کاتری نکن رسیدیم پایین نکن دامنم رو

پاره کردی 🤕

ایجی ؛وایییی خیلی خوش گذشت😌

کاتری؛آره عالی بود بازم بیایم😊

ریوما ؛امیلی چطور بود 🤔😞

امیلی؛نگو که دلم خونه😞😓

ریوما ؛چرا🤨

امیلی؛کاتری

ریوما؛نگو که اونم ترسیده بود😳

امیلی؛مگه کسی دیگه هم ترسیده بود🤔

ریوما؛ایجی👉

امیلی؛بعد اومدن پایین میگن عالی بود نزدیک بود از ترس

دامنم رو پاره کنه بعد میاد میگه عالی بود😠😡🤬

ریوما؛ایجی نزدیک بود شلوارم رو از ترس از پام دربیاره بعد

پایین میگه خیلی خوش گذشت الان خوش گذشتنرو بهش

نشون میدم🤬🤬🤬

ایجی ؛عالیییی😊

کاتری؛فوق العاده بود😍

ریوما؛که عالی بود هاااا🤨

امیلی؛که فوق العاده بود هوم🤨

ایجی وکاتری ؛اره😅

ریوماوامیلی؛شما دوتا اون بالا داشتین از ترس میمردین 

بعد حالا اومدین پایین میگین عالی بود ها😬😠😡🤬

ایجی؛ام خب مگه فقط یکم ترسیدم عیب داره 

کاتری؛آره هوم

ریوما؛یکم آره

مومو؛بچه ها بیان سوشی بخورین😍

ریوما؛این دفعه ولت مینک ولی بار بعدی لین کارو کنی من

میدونم تو فهمیدی چی گفتم جناب ایجی👿😈

ایجی؛اهوم دیگه تکرار نمیشه😅

فوجی؛دارم از خستگی میمیرم نریم خونه دیگه 😕

مارنی؛اره واقعا منم خستم بریم دیگه 😪

همه ؛بای 👋

ریوما؛بای بریم امیلی🙂

امیلی ؛ میخوام برم حموم بعد میام میخوابم باشه 😁

ریوما؛باشه راستی فردا بریم خرید برا خونه🥰

امیلی؛باشه حتما😊

❤🧡💛💚💙💜🤎❤🤎💜💙💚💛🧡❤🤎💜💙

خب خب کم کم داریم به جای حساس رمان مون میرسیم

منتظر نظراتتون هستم اگه زیاد نباشه قسمت های بعدی رو

نمیزارم باید حدودا به 10تا برسه لطفا😋😋😋

درقسمت بعدی خبر شکه کننده ما روهمراهی کنید🥰🥰🥰

🧡💛💚💙💜🤎❤🧡💛💚💙💜🤎❤🧡💛💚💙

❤❤راستی به قولم که گفتم زود میزارم عمل کردم❤❤

[ جمعه 01 بهمن 1400 ] [ 17:30 ] [ Amoir ] [ بازدید : 39 ] [ نظرات (2) ]
حلقه وحشت قسمت 6

ریوما؛اخییییییش بالاخره تموم شد حالا میتونم برم خونه 

امیلی؛امم امروز ریوما میاد ام بهتره براش یه ناهار خوب درست کنم 🙂

ریوما؛خب چی بخرم اره میوه  یکم شیرینی برا عزیزدلم ودیگه چی اها اونم بردارم خوبه دیگه بهتره برم

امیلی ؛خب اینم از ماکارونی ریوما عاشقشه اره🥰

تق تق تق 

امیلی ؛اومدم اومدم ...کیه 

ریوما؛منم بز بز قندی غذا آوردم براتون😁

امیلی؛😂خوش اومدی اقای بزبز قندی کتت رو بده آویزون

کنم دست وصورتت رو بشوری منم غذارو کشیدم😊

ریوما ؛چشم من برم بشورم دستو صورتمو

عالی عالی حرف نداشت ممنون زحمت کشیدی😋

امیلی:نوش جونت عزیز دلم به بدنت گوشت بشه😂

ریوما؛از کی ماکارونی گوشت میشه😑🤣🤣🤣

میگم بچه ها کجان نمیان یه سری بزنن 🤨

امیلی ؛اره میان امشب همه شون میان 

ریوما؛ام خوبه ببخشید خستم من برم یکم استراحت کنم😴

امیلی؛باشه برو خب امشب میان بهتره برم یه غذای مفصل

درست کنم که کم نیاد 🥰عزیزدلم خودش همه مواد رو

یعنی اگه اون نبود چیکار میکردم 🤭

مومو؛الو امیلی ریوما اومده🤔

امیلی ؛اره همین دو ساعت پیش اومد بیچاره از خستگی

رفت خوابید الان هنوز بیدار نشده 

مومو ؛باشه پس ما ساعت 9 اونجاییم😄

امیلی؛باشه منتظریم😃

ریوما ؛اممم هام امیلی کجایی 

امیلی ؛ ام ببخشید بیدارت کردم معذرت میخوام

ریوما؛ نهههه خودم بیدار شدم چرا معذرت میخوای 

خودتو ناراحت نکن فدات بشم من😘

امیلی؛☺خیلی دوست دارم 

ریوما؛من بیشتر خیلی خیلی بیشتر 🤩

امیلی؛🥰

زینگ

ریوما ؛فکر کنم اومدن من میرم باز میکنم 

امیلی؛سلام سلام خوش اومدین 

میرای؛سلام عزیزم حالت چطوره

امیلی ؛خوبم ممنون

کاتری؛میگم عزیزای دل خبر مبری نیست شما بخواین بگین

ریوما ؛نه خبر ها که پیش شماست😈

مومو؛میگم میشه بریم بشینیم شما ها الان به قولی باردارین

 هااا ممکنه اذیت بشین برین لطفا بشینین بعد سوال کنین😐

سوجین ؛ باشه حالا که میگی واقعا بهتره بشینیم 😌

ریوما ؛خب چه خبر یادی از ما نمیکنین سر نمیزنین دیگه 

اویشی ؛راستش ماهم مون دیگه همش سر کاریم دیگه وقت

سر خاروندن هم ونداریم 😪

ریوما ؛که این طور 

امیلی؛ام لطفا بیاین غذا بخورین غذا آمادس 

میرون؛ اومممم عالیه دستت درد نکنه 🤤

جینی؛خیلی زحمت کشیدی خسته نباشی عزیزم😛

فوجی ؛عالی بود ممنون🙂

ایجی؛من بازم میخوام خیلی عالی بود دستتون درد نکنه😋 

امیلی؛خوش حالم خوشتون اومد  نوش جونتون🥰

ریوما ؛ ام بزار من کمک میکنم کمع کنی

امیلی؛نه تو خسته ای بهتره که بری پیش بچه ها تنها نباشن 

ریوما ؛نه کمک میکنم بعد باهم میریم😊

امیلی؛ام خب باشه 

ریوما؛خب دیگه بریم بشینیم 

اینویی؛میگم ....... ام  ریوما واقعا شما نمی خواین بچه دار

بشین  🤨

کایدو؛همه دوس دارن پدرو مادر بشن شما چرا بیخیالین 

‌مومو؛من واقعا ناراحتم شما تصمیمتون چیه اخه چرا 

نمی خواین  صاحب بچه بشی😞

ریوما ؛ما خودمون  میدونیم چه تصمیمی میگیریم قصد

نارحت کردنتون رو هم نداریم

امیلی؛🥺😣

ریوما ؛من خواهش میکنم دیگه در این مورد حرفی نزنین

نه به من نه به امیلی لطفا😐😒

اویشی؛ولی ما فقط 

ریوما؛ولی بی ولی لطفا 😠

اویشی؛ااا....

دو ساعت بعد 

اویشی ؛ما دیگه بریم ببخشید نمیخواستیم ناراحتتون کنیم

ریوما بیخیال اشکالی نداره ام امیلی کجای 

ام امیلییی داری گریه میکنی گریه نکن فدات بشم چرا گریه

میکنی اویشی یه حرفی زد لطفا به دل نگیر بیا بغلم گریه

نکن فدای اشکات بشم من 🫂

بیا بیا لطفا بخواب اصلا فکرشو نکن عزیز دلم 😘

امیلی؛🥺😢😭😞🙂

ریوما؛بخواب شب بخیر ددیگه بهش فکر نکن خواب های

خوب ببینی عزیزم شب بخیر بخواب دیگه 

💔💔💔💔

ببخشیددددددد شرمنده دیر گذاشتم مشکل پیش اومده بود قول میدم قسمت بعدی رو زود بزارم 

امید وارم خوشتون بیاد ❤❤❤

منتظر جواب هتون هستم لطفا اگه مشکلی بود بهم بگین 

بازم ببخشید برا اینکه دیر شد😞😘😘😘❤🧡💛💚💙💜🤎 

[ چهارشنبه 29 دی 1400 ] [ 22:27 ] [ Amoir ] [ بازدید : 52 ] [ نظرات (2) ]
اینم جواب های دیگه مون😋

[ پنجشنبه 23 دی 1400 ] [ 20:55 ] [ Amoir ] [ بازدید : 55 ] [ نظرات (1) ]
جواببببببببببب😍😘

ادامه مطلب

[ پنجشنبه 23 دی 1400 ] [ 10:04 ] [ Amoir ] [ بازدید : 108 ] [ نظرات (2) ]
مسابقه بیست سوالی شاهزاده تنیس

سلامممممم اومدم سوال جوابتون کنم🥰

البته به سبک اینویی😎

کارگردان وتهیه کننده ؛ریوما

نویسنده و طراح سوال ؛اینویی

صدابردار؛برادران کایدو و موموشیرو

طراح صحنه؛ اویشی و فوجی 

اگهی بازرگانی ؛دعوتون میکنم به  آکروبات بازی کیکومارو

آشپز:تاکاشی

طراح دکوراسیون؛ تزوکا 

مهمان و شرکت کننده ؛ریوگا 

😁😁😁

صدا دوربین حرکت

1-آقای ریوگا اگه یه پاک کن بهتون بدن از گذشته تون چه

خاطره ای رو پاک میکنین؟

2-اگه بخوایین یه آرزو بکنین چه آرزوی میکنین؟

3- بهترین خاطره عمرتون که هیچ وقت دوست ندارین

فراموشش کنید؟

4-اگه تصمیم بگیرید یه قتل رو انجام بدید چه کسی رو 

دوست دارید به قتل برسونید؟

5-اگه یه نفر رو کسی که عاشقش هستی اصلحه بکشه اولین 

کاری که انجام میدید چیه؟

6-از کسی کینه به دل دارید اگه ازتون معذرت خواهی کنه 

میبخشینش اگه کاری که کرده باعث قهر بهترین دوستت

باشه؟

7-رنگ مورد علاقه عشقت؟

8-ماشین مورد علاقه خودت؟

9-اسم بهترین دوستت که تو سخت تریم مراحل زندگیت

تنهات نذاشته؟

10-اگه یه دارو بهتون بدن و اون دارو فقط میتونه به یک نفر

کمک کنه بین بهترین دوستت و برادرت کدومو انتخاب

میکنی؟

11-شغل مورد علاقه ات؟

12-یه راهنمایی به من که بتونم به افراد زیادی کمک کنم؟

13-گل مورد علاقه کسی که برات مهمه؟

14-رمانی که باعث شده اشکت در بیاد؟

15-کتابی که بهش علاقه بسیار داری؟

16- کسی که اونقدر برات مهمه که حاضری هر کاری براش

انجام بدی؟

17-دوست داری تو دنیا چه اتفاقی بیوفته و چه رفتاری تو

جامعه جا بیوفته؟

18-چه جور زندگی رو دوست داری؟

19- از چه حیونی خیلی خوشت میاد؟

20-از سوالای من چقد خوشت اومد؟

عزیزم اگه سوالاتم سخت بود ببخشید  امیدوارم خوشت اومده باشه 🥰🥰🥰❤❤❤

درضمن من منتظر  جواباهامممممممم❤❤❤❤

موضوعات: درخواستی ها🎁 ,
[ چهارشنبه 22 دی 1400 ] [ 21:37 ] [ Amoir ] [ بازدید : 56 ] [ نظرات (3) ]
هدیه Kianaجون

+ریوگا

+سلام خانم چنگ 

- سلام ریوگا چهرت چقد داغونه

+ام هه واقعا

-جسم ادم آینه ذهنه 

+اوه چه جالب 😨😥

-سعی کن اتفاقات ناراحت کننده رو فراموش کنی

+واقعا مگه میشه خاطراتی که باهاشون بزرگ شدی رو فراموش کنی 😒😪

-من بهت چی گفتم 

+نه خیر گفتی یه اهنگ آرامش بخش بخرم از اون پسر عموت گرفتم

-ماگی چنج یو گارل بی هنس

+من گفتم به این زبان نمیدونم و نمیفهمم اه 

- تو باید یاد بگیری

+😐ایش من برم این هم پول خورده چیزا که برداشتم 

- ناراحتی باعث نابودی میشه 

ریوگا ؛ همش میگن فراموش کن فراموش کنم چجوری

،چجوری فراموش کنم مادرم رو که هر روز بهم میگفت مراقب

باش میگفت دعوا نکن زخمی بشی چجوری میتونم روزایی رو

که با پدرم تمرین میکردم رو فراموش کنم اون همیشه وقتی

بازی میکردیم میگفت مهم ترین اصل تنیس ناامید نشدن تو هر

شرایط ایه اون روزا که شب اگه تمرین نمیکردم دعوام میکرد

ولی اخرش بازم بغلم میکرد یاد اون روزایی که صبح خواهر

صبحونه های مفصل درست میکرد و بعد میگفت کامل بخورین

که تو مدرسه گرسنه نشین 😢😢😢😥🥺🥺یاد اون موقع

ها که با داداش کوچولو زنگ خونه هارو میزدیم و فرار

میکردیم یادمه وقتی داشتم از اون جا میبردنم داداش

کوچولو داشت گریه میکرد 😭😭😟😕☹الان بزرگ شده

مطمعنم از اینکه تنهاش گذاشتم ازم متنفره😞حتما منو دیگه

فراموش کرده😢

کاش برگردم به اون روزا کاش فقط یه بار میتونستم اون رو

بغل کنم و بگم چقدررر دوستش دارم🥺خوابم میاد ای کاش

میخوابیدم و دیگه بلند نمیشدم😔ام......ریوگا؛سلام

کریس؛سلام ها پسر چهره خودتو تو آینه دیدی شدی عین مرده

متحرک

ریوگا ...

کریس ؛با تو هم رو به راهی میخوای ببرمت بیمارستان 

ریوگا ؛ نه ممنون من باید برم کار دارم

کریس ؛ صبر کن ریوگا با توام 

ساوامی؛سلام چیزی شده

کریس ؛ ریوگا رو دیدی؟

ساوامی؛ نه مگه ریوگا چیزی شده؟

کریس؛ منم نمیدونم ولی اگه چهره شو ببینی شاخ در میاری

ساوامی؛ چرا مگه چه شکلیه 

کریس؛ شده عین مرده متحرک

میزوکی ؛ سلام دارین از تمرین فرار میکنین هااا

چیزی شده چرا همتون ساکت این

کریس؛ ریوگا اصلاساوامی؛ بهتر نیست بریم دنبالش 

کریس؛ اول بریم تمرین هارو تموم کنیم بعد میریم دنبالش

میزوکی؛ باشه هر چی شما بگین

کریس؛ بریم

ساوامی؛بچه پیداش کردم وسایلش رو جمع کرده داره میره 

کریس ؛ بریم دنبالش بچه نرید نزدیک میخوام تعقیبش کنیم تا ببینم کجا میره

ریوگا؛ زندگیه مزخرف چرا زندم دلیل زنده بودنم چیه نه کسی

رو دارم نه برای کسی مهمم نه کسی حالمو درک میکنه حالم از

این زندگی بهم میخوره ای کاش یه نفر پیدا میشد حرف دلمو

پیشش بزنم خودمو خالی کنم امااااا من کسی رو ندارم پس

چیکار کنم فقط باید خودم رو بکشم و راحت بشم این تنها

راهه آره هیچ راهی دیگه ندارم 

دیگه تمومه ته خط رسیدم دیگه امیدی ندارم به زندگی کردن

باید خودمو خلاص کنم هااااااا 

کریس؛ چیکار داره میکنه داره میره تو خیابون آهای ریوگا

اینکارو نکن

ساوامی؛عقلشو از دست داده وایساااااا ریوگااااااااا

میزوکی ؛اوه خدای من نهههههههه 

ساوامی؛ زود باش میزوکی زنگ بزن اورژانس

کریس؛خون از سرش بند نمیاد چیکار کنم 

ساوامی؛ بگیر با این جلو خون ریزی رو بگیر 

میزوکی؛ زنگ زدم الان میرسه............ اومد

3 ساعت بعد 

کریس؛ آقای دکتر حالش چطوره ؟

دکتر؛ خوبه خدارو شکر شانس آورد اگه زود نمیرسوندینش

حتما مرده بود 

ساوامی؛هاااه خداروشکر 

میزوکی ؛زنگ زدم توکاگاوا 5دقیقه دیگه میرسه

کریس: کار خوبی کردی 

میزوکی؛ چرا ...همچین کاری کرد اخه چرا

توکاگاوا؛ سلام حالش چطوره

کریس؛خدارو شکر خوبه زندس توکاگاوا ...تو حتمامیدونی

چرا این کارو کرد مگه نه راستشو بگو خواهش میکنم 

توکاگاوا؛ خب راستش به خاطر خانوادشه چون ازشون دور

بوده احساس تنهایی میکنه و تحمل نداره............... همین 

من الان زنگ زدم به برادرش الان میاد امیدوارم برادرش بتونه کمک کنه 

آیگو ؛توکاگاوا

توکاگاوا ؛آیگو خواهش میکنم چیزی بهش نگو باشه 

آیگو؛ من قصد ندارم چیزی بگم میخوام برا همیشه برگرده

پیش خودم اون دیگه متوجه شده اشتباهاتش شده پس دیگه

مشکلی نیست برگرده 

میخوام دیگه باهام باشه و یه زندگی تازه رو شروع کنه و لذت

ببره من میرم پیشش

توکاگاوا؛ بچه بیاین داره گریه میکنه هه مثل بچه کوچولو ها

داداشش رو بغل کرده خدارو شکر این قضیه هم ختمه به خیر

شد بهتره همه بریم خونه هامون حالش خوب نبود

😁😁😁😁😁😁😁

خب ببخشید تو این فرصت کم تنها چیزی بود که تونستم بنویسم امیدوارم خوشت بیاد❤❤❤❤❤❤❤❤

موضوعات: درخواستی ها🎁 ,
[ سه شنبه 21 دی 1400 ] [ 15:33 ] [ Amoir ] [ بازدید : 68 ] [ نظرات (2) ]
آخرین مطالب
زیباترین ها❤..:) (دوشنبه 06 تیر 1401)
کاسپلی ریوما🍊🧡 (دوشنبه 06 تیر 1401)
ایده نقاشی ریوما🤍 (دوشنبه 06 تیر 1401)
🎀درستع یا نع🎀 (پنجشنبه 26 خرداد 1401)
🔥اطلاعیع🔥 (دوشنبه 23 خرداد 1401)
خبر❤️‍🔥 (یکشنبه 22 خرداد 1401)
حلقه وحشت قسمت 17و18 (یکشنبه 22 خرداد 1401)
🤨آغاااا چراععععع🤨 (یکشنبه 22 خرداد 1401)
صفحات وب